متولدسال 52 است و فارغالتحصيل رشته گرافيك؛ دو خواهر دارد و يك برادر دارد و همه را موفق ميداند. برادر ديزاينر است و يك خواهر در آمريكا پزشك است و خواهر ديگر بعد از ادامه تحصيلات در لبنان به ايران برگشت تا طعم مادر بودن را بچشد. پر شور و نشاط است و هيچ شكايتي در صورتش نميتوان ديد.
آرزويش غير از اجرا، معلمي بوده كه 8 سال اين آرزو را به حقيقت رساند. همه دايم از او ميپرسند شما وكيل نيستيد؟ و همين مطلب باعث شده كه به دنبال ادامه تحصيل در رشته وكالت برود. حتي زماني هم كه چشم راستش آسيب ديده بود، به خاطر عشق به كارش سر كار حاضر شد تا جايي كه فشار كاري زياد چشم چشمش را نيز آسيب رساند و 2 ماه در بيمارستان بستري شد. با تمام خستگي مرا به زير آلاچيق دعوت ميكند تا ميهمان صداي رسايش باشم.
مادران : ژيلا صادقي از كجا شروع كرد؟
از جايي كه فكر ميكردم ميتوانم حرف بزنم يعني از سن 6 سالگي بود و دوست داشتم همه به حرفهايم گوش كنند. ميهمانهاي من هميشه خواهر و برادرم بودند. مادرم صداي من را از قبل از مدرسه روي كاست ضبط كردهاند و نگهداشتهاند. علاقه به بازيگري من را به اين عرصه آورد. در اين مسير راهنماييهاي استاد خوبم آقاي مجيد مظفري و آقاي دهقاننسب خيلي به من كمك كردند و گفتند ميتواني در كار اجرا هم موفق باشي. بدون اينكه بفهمم كي از بازيگري كنار كشيده شدم و به عرصه اجرا آمدم.
چرا از بين بازيگري و گويندگي، اجرا را انتخاب كرديد؟
– فكر كردم بايد تحولي ايجاد كنم و از خشك بودن اجرا فاصله بگيرم و در عين حال ميخواستم به خواسته دروني خودم كه بازيگري بود، پاسخ مثبت بگويم. جسته و گريخته سري ميزدم به دنياي بازيگري ولي با يك دست نميشود دو تا هندوانه را بلند كرد.
چه برنامهاي براي آينده كاري خودتان داريد؟
« آتشبس در بيمارستان» كار آقاي نصيري كه من نقش رييس بيمارستان، نقش اول آن را بازي ميكنم و سر فيلمبرداري اين فيلم گفتم:«من اعتراف ميكنم كه بازيگري خيلي كار مشكلي است و شما كاري كرديد كه من هيچ وقت به بازيگري فكر نكنم.»(با خنده) چون سليقه، سليقه تيم هست و دست من بسته.
بين كار توليدي و زنده با كدام راحتتر هستيد؟
(با خنده) كار توليدي براي من كه بداههگو هستم خيلي سخت است؛ مثل ماشيني ميماند كه با سرعت زياد حركت ميكند و يك مربته به او ترمز ميدهند. من كار زنده را خيلي دوست دارم. حتي در كار خانه من، خانه تو كه يك كار توليدي بود من با اجازه نويسنده متن را تغيير ميدادم.
خيلي عاميانه و صميمي صحبت ميكنيد؛ اين حس را از كجا گرفتيد؟
– در رئال صحبت كردنم، خانم چوپاني و خانم سياقي و آقاي مهدي فرشچي خيلي به من كمك كردند. من اگر هم متني داشته باشم، فقط به عنوان كليد هست و به نويسنده ميگويم بگذاريد من متن را بخوانم و درك كنم و خودم بگويم.
مادران : چطور شد از كار كودك فاصله گرفتيد؟
سكوي پرتاب من كار كودك بود. من در يك خانواده خيلي منضبط بزرگ شدم، خانوادهاي كه روي نشستن و برخاستن خيلي دقيق بودند. در برنامه «بيدار شو، آفتاب شد» كارگردان بستري را براي من فراهم كرد كه خودم را پيدا كنم. من ژيلاي 5 ساله را پيدا كردم. ژيلا بزرگتر شد و سن جواني را در «با تو، ورود آقايان ممنوع.» تجربه كرد.
مادران : چقدر در مورد كارتان تحقيق و مطالعه ميكنيد؟
خيلي زياد. مطالعه فقط خواندن كتاب نميشود، من برنامههاي شومنهاي سراسر دنيا را ميبينم. يك نقطه مشترك در همه آنها پيدا كردم چه مجريان در ايران مثل آقای میر فخرایی ، آقای مولا نیا و آقای احسان عليخاني، چه شبكههاي جهاني ديگر اينكه خودشون هستند و زندگي ميكنند.
خانواده از شما انتقادي ميكنند يا به شما در مورد كارتان پيشنهادي ميدهند؟
پدرم كه خيلي مخالف كار من هستند ولي مادرم خيلي به من كمك ميكنند و تمام برنامههاي من را آرشيو ميكنند.
هر وقت با هم بيرون ميرويم در مورد رفتارهاي ديگران در اجتماع با هم صحبت ميكنيم. مثل رابطه مادر و دختر با هم يا زندگي مشترك ديگران يا طرز گويش افراد. مثلا همين چند وقت پيش كه باران شديدي ميباريد و ميگفتند آنفلوآنزاي خوكي هم زياد شده، مادرم به من زنگ زد و گفت:«ژيلا ميدوني چرا اينقدر بارون ميباره؟ اينها به خاطر رحمت خداست كه تمام اين آلودگيها رو پاك كنه! حتما توي برنامه بگو كه مردم شكرگزاري خدا رو بكنند» (با خنده) .
آيا روزي ميرسد كه ژيلا صادقي اجرا را ترك كند؟
آدمي موفق هست كه در زندگيش پيمونهاش تمام نشود و دوست دارم اگر روزي هم بخواهم ميدان را ترك كنم، روزي باشد كه با افتخار پرچم سفيد را بالا ببرم و بگويم من كارگردان كارهاي خودم بودهام و حرفهاي كار كردهام.
و در پايان:
من از شما خبرنگاران تشكر ميكنم. اگر قلم شما نباشد ما همه حرفها را نميتوانيم روي آنتن بزنيم و خيلي از پيغامها را نميتوانيم بگوييم. من از همين جا استفاده ميكنم به آرام جعفري عروسيش را تبريك ميگويم و به حسام نوابصفوي به خاطر از دست دادن پدرش تسليت. به همكار خوبم آقاي مولانيا تبريك ميگويم به خاطر موفقيت نمايشنامهاش در اسپانيا. خداوند همه را خوب و كامل آفريده است و سايهاش در زندگي من است.
مجله مادران آبان 88
نظر خود را بنویسید