صداي گرم و خاطره انگيزشان همراه با چهره اي صميمي آنها را به مجريان خوبي تبديل كرده است كه براحتي مي توانند با مخاطب ارتباط برقرار كنند. اگرچه حرف «ژ» وجه مشترك نام هاي كوچك بانوان مهمان ما بود اما دلسوزي براي حرفه اجرا و رسانه اي كه در آن شاغل هستند در كلامشان موج مي زد. ژاله صادقيان مثل هميشه بموقع رسيد. ژيلاصادقي هم راس قرارمان رسيد اما مژده لواساني اگرچه سر وقت آمد، براي پيدا كردن جاي پارك كمي دير به ما ملحق شد چون برنامه زنده داشت مجبور شد زودتر ما را ترك كند اما قبل از رفتن كلام آخرش را برايمان گفت.وقتي مصاحبه پياده شد، اگرچه سوالات پاياني را لواساني تلفني پاسخ داد اما متوجه شديم كمتر صحبت كرده و گذاشتيم پاي احترامش به بزرگترها. مجريان مهمان هر كدام نماينده نسل شان بودند. در اين نشست از مجري بودن و مسائل پيرامون اين حرفه سخن گفتيم.
در ابتدا مي خواهم تعريف مجري را بدانم. آيا واقعاً اگر كودكي در جمعي خوش زباني كرد مي توانيم برايش در آينده حرفه اجرا را متصور شويم؟
صادقيان: مجري بودن مثل گوينده بودن يا بازيگر بودن هزار ويك خصوصيت دارد. در عالم هنر اين بخش ها اشتراكاتي با هم دارند. نخستين اشتراك اين حرفه ها داشتن هوش حسي بسيار بالااست، اين كه فرد بتواند در لحظه همه چيز را مديريت كند و خوش زبان هم باشد. لزومي هم ندارد از بچگي خوش زبان باشد اگر بزرگ هم شد و خوش زبان بود، كافي است. مجري بايد به زبان مملكت خودش و جامعه آشنا باشد. يك دليل اين كه برخي مجري ها موفق تر هستند و برخي نيستند اندازه هوش حسي است.اين كه فرد چقدر از هوش حسي در اجرا كمك مي گيرد. بسياري از مجريان ما برنامه زنده اجرا نمي كنند و فقط توليدي كار مي كنند چون آن توانايي را در خودشان نمي بينند. ممكن است بسياري فكر كنند كه اين ها با هم فرق مي كند اما تفاوت اجراي زنده و توليدي فقط درشيوه توليد برنامه است. وقتي شما روبه روي دوربين قرار مي گيريد و قرار است مجموعه اي از لحظات را براي بينندگانتان بسازيد در ابتدا بايد كاملاً آنها را حس كنيد. اين اتفاق نمي افتد مگراين كه شما هوش حسي داشته باشيد. نكات ديگري هم براي اجراي موفق هست اما عمده ترين دليلش همين است.
صادقي: من هم اعتقاد دارم هوش و استعداد حرف اول را مي زند. جايگاه اجرا طي چند وقت اخير دم دستي و سطحي شده است.مجري يك آرتيست است وقتي مي گوييم آرتيست يعني همه جوانب و پارامترها را رعايت كرده است.حتي يك آدم عادي مي تواند آرتيست باشد او مي تواند همه جوانب را در رابطه هايش رعايت كند و در آن صورت به يك شهروند محترم تبديل مي شود. به نظرم خود فرد بهتر از هر كسي مي تواند ارزيابي كند كه من مي توانم مجري خوبي باشم يا نه، استعدادش را دارم يا اين كه فقط علاقه من را مجاب كرده سراغ اين حرفه بروم يا پارامترهاي ديگري هم هست كه من را ترغيب مي كند به سمت اين حرفه بيايم. هوش حسي، استعداد،علم بالاو به روز شده، شناخت عميق از اين جايگاه و از رسانه، شناخت عميق از جامعه مي تواند مشخصات يك مجري خوب باشد.
لواساني: به نظرم داشتن اين پارامترهايي كه مي گويم در حد استاندارد فاكتورهاي يك مجري خوب است. نمي گويم لزوماً چهره زيبا يا سواد زياد داشته باشد. هر كدام از اين عوامل ممكن است به تنهايي در كسي باشد اما جواب ندهد. سواد، ارتباط و تعامل درست با مخاطب و آنچه كه باعث مي شود بيننده آن برنامه را ببيند و همذات پنداري كند و ارتباط برقرار كند. اين ها در كنار هم جواب مي دهند و مجري خوب بايد اين فاكتورها را در حد استاندارد داشته باشد.
داشتن هوش حسي و يك مديريت رفتار و گفتار هم مهم است. اما چيزي كه در نسل من كمرنگ است و مورد غفلت واقع مي شود، سواد است يعني كاملاً معتقدم مجري بايد سواد داشته باشد.
جايگاه اين سواد كجاست؟الان اين كلاس هاي آموزش گويندگي باب شده است. خانم صادقيان شما تجربه تدريس در اين كلاس ها را داريد آيا مي شود از خروجي اين كلاس ها مجري خوبي را ديد؟
صادقيان: من يكي از كارهايم تربيت كساني است كه به اجرا علاقه مند هستند. واقعيت اين است كه گاهي اوقات همان خواندن و نوشتن براي برخي كافي است. چون آنقدر هوشمند هستند كه مي توانند اطرافشان را با همان خواندن و نوشتن درك كنند. هيچكدام از ما تعليم خاصي در اين باره نديديم. اتفاقاً اگر سراغ كساني كه موفق تر هستند برويد متوجه مي شويد كه تعليم ويژه اي نديدند. معمولاً كساني هستند كه با آن استعداد خاص به دنيا آمدند. حرفه ما را همه دوست دارند. از اول يك خيابان تا پايان همان خيابان اگر به همه كساني كه رد مي شوند بگوييد دوست داريد مجري شويد امكان ندارد كسي به شما نه بگويد همه مي گويند بله دوست داريم. شايد درباره بازيگري ترديد كنند اما درباره كار ما ترديد نمي كنند. ما كساني را داريم كه خودشان تلاش كردند و يك چيزهايي را آموختند و موفقيتشان را مديون هوششان هستند اما آن سواد هم بايد از جايي شكل بگيرد. سواد زماني براي مجري اتفاق مي افتد كه به زبان كشورش آشنا باشد. زبان ما يك زبان فاخر است و البته كاملاً عاميانه و محض ولي در عين حال مي توانيم فاخر حرف بزنيم. سوادي كه براي مجري ها در نظر مي گيريم اصلاً سواد آكادميك نيست ما كساني را داريم كه به عنوان نويسنده ديپلم دارند اما واقعاً نوشته هايشان شاخص است و خود ما راضي هستيم متن آنها را بخوانيم تا اين كه متن فلان دكتر را. آنها زبان ما را مي دانند، زبان رسانه را مي شناسند و به محيط اطرافشان آشنا هستند. اگر ما به عنوان مجرياني شناخته مي شويم كه مي توانيم از واژگان فاخر استفاده كنيم چون از كودكي كتاب خوانديم. از كودكي با واژه آشنا بوديم، تعداد واژگان ذهن ما بي شمار است اين موضوع اصلاً هم ربطي به سواد آكادميك ما ندارد. آن سواد بر مي گردد به اين كه از چه زماني فهميديم در اين زمينه توانايي داريم. البته بايد گفت بخش زيادي از ماجرا هم تصادفي است اما ما در خانواده هاي فرهنگي بزرگ شديم. در خانواده هايي كه كتاب خواندن رسم بود. جايزه ها و هداياي ما كتاب بود. قطعاً آن سواد ريشه دار از كودكي كه در ذهن فرد مي ماند. به نظرم آموزشگاه فقط مي تواند آدم هاي با استعداد را پيدا كند ولي نمي تواند معجزه كند.
صادقي: سواد ريشه اي چيزي است كه هميشه به آنهايي كه مي خواهند شروع كنند، توصيه مي كنم. تربيت دوران كودكي مهم است. همه به من مي گويند چه كتاب هايي مي خواني كه اينقدر واژه بلد هستي يا اين كه روزي چند ساعت مطالعه مي كني. به نظرم اين سوال درست نيست چون من نه كتابخانه شيكي دارم و نه وقت چنداني براي مطالعه ولي تربيت شدم كتاب بخوانم. ما در خطاطي اصطلاحي داريم به نام مشق نظري، من هم مشق نظري مي كنم. در جامعه مطالعه مي كنم. كتاب را هم مي خوانم اما نه براي ژست گرفتن. امروز ديگر با ورق زدن يك كتاب، مي توانم آنچه را كه از كتاب مي خواهم به دست بياورم. سواد در كل مجموعه اي است از خوب ايستادن، خوش ژست بودن، خوب نشستن، رنگ را شناختن، لباس را درست انتخاب كردن، فاخر صحبت كردن و بطور كلي از جنسي زندگي كردن كه مجري را به عنوان نشان يك رسانه معرفي كند. امروز از نسل سومي ها مي شنوم كه فكر مي كنند هر چقدر عنوان كارشناسي و كارشناسي ارشدشان بالاباشد مجري بهتري هستند. در حالي كه تا زماني كه توانايي ذاتي نداشته باشند موفق نمي شوند. من هيچوقت به خودم اجازه ندادم كه تدريس كنم. خودم، خودم را تربيت كردم. مثلاً براي فن بيان صداي خانم صادقيان را شنيدم، زياد مطالعه كردم. يك شبه ره صد ساله نرفتم. به تدريج خودم را تربيت كردم.به يكي از دوستان تازه كار گفتم اگر الآن آنتن زنده به تو پيشنهاد دادند خوشحال نشو،فكر نكن اگربهترين زمان را براي آنتن زنده در اختيار تو گذاشته اند پس بايد خوشحال شوي خير، بلكه اين مسئوليت شما را بيشتر مي كند. از من خواستند بطور افتخاري در كلاسي شركت كنم كه 34 نفر در آن شركت كرده بودند، حتي يك نفر هم مستعد نبود ولي آن استاد مي گفت شما خيلي خوب هستيد، آمدم بيرون گفتم شما واقعاً گفتيد اين ها توانايي دارند؟
آن استاد گفت ترم بعد هم بايد هنرجو داشته باشم!
براي همين هيچوقت به سراغ آموزش اينچنيني نرفتم. اگر هم سوادي دارم سعي مي كنم تلفني به مجريان جوان تر نكاتي را بگويم.
لواساني: چيزي كه از سواد درباره نسل خودمان مطرح كردم همين بود. نكته اي كه خانم صادقيان به آن اشاره كردند. من اصلاً سواد آكادميك را نمي گويم. بلكه يك روحيه فرهنگي را از مجري انتظار دارم.بسته فرهنگي از كتاب، نشريات، اخبار روز جامعه شناسي مخاطب و.. منظور من سواد ريشه اي است كه باعث مي شود مجري بر حوزه اي كه اجرا مي كند كاملاً مسلط باشد. گاهي مي بينم مجري نمي داند درباره چه چيزي سخن مي گويد اطلاعات هم ندارد نهايتاً هم با استفاده از تصوير آن نقص و بي سوادي مزمن را مي پوشاند.
به نظرم راديو سيستماتيك تر برخورد مي كند. من الآن دارم از جلسه آزمون گويندگي مي آيم كه جلوي 8استاد مطرح راديو تاريخ بيهقي و حافظ خواندم و آنها بايد به من نمره مي دادند. اين يعني كه كارشناسي شده در راديو روي مجري ها نظر مي دهند اما در تلويزيون چنين چيزي را نمي بينم.
صادقيان: اگر انتخاب هاي ما از روز اول درست باشد نيازي به خواندن تاريخ بيهقي نداريم مگر همه قرار است تاريخ بيقي بدانند.الان با اين مسائل آموزشي راديو چندان موافق نيستم گوينده اي كه 20سال سابقه كار دارد بعد كسي را مي آورند و به او تاريخ بيهقي ياد مي دهند. اين ها تشريفات است. من دلم نمي خواهد كار راديو را زير سوال ببرم چون همكاران ما دارند زحمت مي كشند اما واقعيت اين است كه ما انتخاب هاي اشتباهي داشتيم. اگر ازروز اول آدم هايي كه قرار بود بيايند را درست محك مي زديم الآن نياز نبود به او بگوييم برو تاريخ بيهقي بخوان، چون او تاريخ بيهقي را خوانده و آمده بود، ضمناً قرار نيست كه هميشه تاريخ بيهقي بخواند كافي است بداند چيزي به نام تاريخ بيهقي داريم و اين كه تاليف كدام نويسنده و در چه قرني است و يك بخش كوچكي هم از آن در خاطرش باشد. اگر آن سواد دروني ريشه دار وجود داشته باشد آدم هاي مستعد را وادار مي كند كه بروند به دنبال اكتشاف. ما مي رويم دنبال اين مطالعه، اگر هم كتاب نمي خوانيم از روش هاي ديگري مطالعه مي كنيم. خود من كتاب گويا گوش مي كنم، اگرچه اين كتاب هاي گويا چندان حرفه اي نيستند اما باز هم قابل قبول است چون مي بينم فلان كتاب را نمي توانم بخوانم اما در اتومبيلم گوش مي دهم يا مثلاً به سراغ اينترنت مي روم اين ها سواد و هوش ما را تقويت مي كند. قرار نيست تا ابد كتاب بخوانيم و امتحان بدهيم.
صادقي: شايد منظور خانم لواساني اين بود كه بالاخره آن آدم يك قدمي براي پيشرفت برمي دارد.
صادقيان: دوستان همكار من در راديو شايد در 15 سال پيش كه انفجار شبكه ها رخ داده اشتباهي آمده باشند اما چرا جرات تصحيحش را نداريم چه در راديو و حتي در تلويزيون. چرا نمي گوييم آقا يا خانم مجري استاندارد راديو و تلويزيون از زماني كه شما وارد اين رسانه ها شديد بيشتر شده است و در واقع هركسي بر اساس توانايي خودش برنامه و آنتن بگيرد. ما هيچ وقت از تصميمات اشتباهمان برنمي گـــرديم و تكرارش مي كنيم. آزموده را آزمودن خطا است، ما مخاطب ميليوني داريم، پس حق اشتباه نداريم.
به نظرم راديو براي مجريان حكم تئاتر را دارد براي بازيگران سينما و تلويزيون. خانم صادقي شما علي رغم پيشنهاداتي كه داشتيد در راديو كار نكرديد اما خانم صادقيان و خانم لواساني از راديو شروع كردند.
صادقيان: اگر منظورتان اين است كه راديو كارگاه تلويزيون است، قبول ندارم.
صادقي: من خيلي به راديو دعوت شدم ولي نمي روم اگرچه براي همكاران راديويي احترام قائل هستم، اين را هميشه گفته ام. چون اعتقاد دارم بچه هاي راديو باسوادتر از بچه هاي تلويزيون هستند. من خودم احساس كردم كه راديو جايي براي من ندارد چون بايد صدايم در كنار زبان بدنم قرار بگيرد. جايگاه تلويزيون تنزل پيدا كرده است اما فضا و بستر براي مجري خوب بودن هست. به نظرم بايد براي حفظ حيثيت رسانه تلاش كرد. تا وقتي براي كنار گذاشتن برخي كه بنا به دلايلي اشتباهي وارد اين حوزه شدند اقدام انقلابي اتفاق نيفتد راه به جايي نخواهيم برد.
صادقيان: ژيلادارد درباره همان هوش حسي حرف مي زند. او مي داند براي چه چيزي ساخته شده و دقيقاً مي رود سر اصل مطلب.
خانم صادقيان شما معتقديد راديو كارگاه تلويزيون نيست، چرا؟
ما پارامترهايي به عنوان استاندارد راديو و تلويزيون داريم و يك چيزهايي بالفعل. هم در راديو و هم در تلويزيون. ما بايد بدانيم استاندارد راديو و تلويزيوني چيست و ما چه داريم. در راديو بايد به شكل كاربرد واژگان و جمله بندي ها دقت كنيم پس فردي كه از راديو به تلويزيون مي رود يك چيزهايي را با خود به همراه مي آورد البته كساني را داريم مثل ژيلاصادقي كه تجربه راديويي ندارند اما موفق عمل كردند. اصلاً لزومي ندارد هر كسي كه مي خواهد به تلويزيون بيايد از راديو آمده باشد، اما درصد موفقيت بچه هاي راديو بالاتر است. كساني كه از راديو به تلويزيون آمدند اگر هوش حسي درستي داشتند يا مي فهميدند به درد تلويزيون مي خوردند و راه را درست آمدند موفق شدند. راديو و تلويزيون با هم فرق دارد و اگر كسي در راديو موفق بود ولي «آن» تلويزيون را نداشته باشد موفق نمي شود،مثل خيلي ها كه اشتباهي آمدند.
اين اشتباهي آمده ها را چه كنيم؟
صادقي: من مي گويم كسي كه آن مجري را آورد دلش براي او نسوخت و خواست آنتن برنامه اش پر شود اما آن مجري چرا دلش براي خودش نمي سوزد.
لواساني: اتفاقاً در اين صورت برخي مدعي مي شوند چيزي هست كه من آمدم. به نظر من راديو تربيت درستي مي كند. دست كم اين است كه كسي كه از راديو به تلويزيون مي آيد درست حرف مي زند. كمتر اشتباه مي كند و ضريب خطاي كمتري در بيان دارد، لزوماً همه افراد راديو در تلويزيون موفق نيستند، اما راديو مجري را تربيت مي كند. چون مجري است و يك ميكروفون و تخيل مخاطب ولي در تلويزيون ابزارهاي ديگري هم وجود دارد.
صادقيان: پايان ماجرا هم اين است كه بهترين عكس تو در اينترنت است. بچه هاي راديو وقتي كه مي خواهند بيايند تلويزيون خيلي هايشان فكر مي كنند چهره داشتن كافي است. چهره بسيار مهم است. چهره داشتن براي تلويزيون همانقدر اهميت دارد كه صدا براي راديو و كسي كه دارد تلويزيون تماشا مي كند بايد تصوير بماند.
حتي كارشناساني كه به تلويزيون مي آيند بايد چهره خوب داشته باشند و كسي كه مي خواهد به راديو بيايد بايد صداي خوبي داشته باشد. مگر اين كه فلان مدير باشد كه بخواهيم با او حرف بزنيم. وقتي مي گوييم راديوي استاندارد يعني مجري بايد صداي ويژه اي داشته باشد. صداي ويژه اي كه با تصوير فوتوژنيك همراه است مي تواند در تلويزيون هم موفق باشد.
شايد اين اشتباهي آمده ها به دليل اين وجود داشته باشند كه سازوكار مشخصي براي انتخاب و گزينش مجري نداريم و اين هم به مديران صداوسيما برمي گردد.
صادقي: مجري در ساخت يك برنامه آخرين قطعه پازل است. تمام پازل ها چيده مي شوند بعد مجري را مي آورند. آن هم چون در برنامه قبلي موفق بوده است اما متاسفانه اصلاً هيچوقت از دانسته هاي يك مجري كمك گرفته نمي شود.
صادقيان: مشكل به اين سازوكار برمي گردد به اين كه مي خواهيم دقيقه نود انتخابشان كنيم.
صادقي: در كميته ساماندهي مجريان پارامترهايي وجود دارد مثلاً اين كه بازيگر حق اجرا ندارد، اما اينطور نيست.
گفتند مجريان چند دسته شدند. كساني كه تصادفي آمدند و نبايد باشند كه اسامي شان هم مشخص است، اما هنوز هستند. كساني كه استعداد دارند و بايد رويشان كار شود كه من نمي دانم الآن اين اتفاق افتاده يا نه. دسته بعدي هم كساني هستند كه تجربه دارند و تشخيص داده شده كه سرمايه تلويزيون هستند اما تعدادي از همين افراد الان حضور ندارند. حالامي خواهم بدانم كه اين فقط جنبه تشريفات است يا دارد اين اتفاقات مي افتد شايد هم زمان لازم است.
لواساني: الان يكسري سمينارهاي آموزشي برگزار مي كنند. ما درباره سازوكار كه چگونه بايد تغيير كند نمي توانيم نظر بدهيم. اما به نظرم همانطور كه در راديو هر كسي نمي تواند وارد شود و آزمون بايد بدهد در تلويزيون هم بايد اين اتفاق بيفتد. ضمناً درباره كلاس هاي آموزشي مي خواستم بگويم چه استانداردي اين اساتيد را تعيين مي كند؟
صادقيان: بزرگترين مشكل ما اين است كه اين آدم ها اجرا نكرده اند. بحثي شده بود كلاس هايي را بگذاريم براي كساني كه در حيطه گويندگي و اجرا قصد تدريس دارند و براي تدريس مجوز داشته باشند. من روي سخنم اينجا با مردم است به نظرم تا زماني كه من و شمايي وجود داريم كه بدون تحقيق و ديدن آدم هايي پشت ميكروفون و دوربين آنها را به استادي مي پذيريم و شهريه هاي گزافي مي دهيم آن آدم هاي سودجو هم وجود دارند. مردم هم بايد هوشمندانه عمل كنند. طي ماه گذشته بالغ بر 8 نفر به دفتر من زنگ زدند و شكايت كردند از كساني كه سر كلاس هايشان رفتند و ترم هاي مختلفي را از مبتدي و پيشرفته گذراندند و اسم استادشان را كه نام مي برند من كه از سال 49 دارم در راديو و تلويزيون كار مي كنم آنها را نمي شناسم. تا زماني كه هيچ ارگاني اين ها را كنترل نمي كند مشكل حل نمي شود. وزارت ارشاد برخي كلاس ها را اينگونه كنترل مي كند كه در پايان دوره آزمون برگزار مي كنند. من خودم وقتي كلاس برگزار مي كنم اول تست مي گيرم كه متوجه شوم آن فرد توانايي دارد يا خير. دختر 16 ساله اي در كلاس هاي ترم گذشته من شركت كرد كه به آينده او اميدوار هستم. پيدا كردن اين آدم پس از سال ها براي من پشت راست كردن است ولي كلاس هايي كه دارم 8 نفره است نه 34 نفر. من به اين كلاس ها به چشم تجارت نگاه نكردم. سال ها است كه سابقه كار در راديو و تلويزيون دارم ولي تا 3سال پيش جرات نمي كردم بروم تدريس كنم، اما به اين نتيجه رسيدم اين تجربه اي كه دارم را بايد در اختيار جوان ترها بگذارم تا شايد آنها راه رفته من را در مدت كمتري طي كنند.
صادقي: شنيدم كلاس هاي فن بيان و گويندگي در يك جلسه برگزار مي شود يعني در يك جلسه آموزش مي دهند. يكي از اساتيد به من گفت كسي كه چنين كلاسي را برگزار مي كند كار درستي نمي كند اما كار كسي كه سر اين كلاس ها مي نشيند هم درست نيست. وقتي مردم هوشمندي به خرج نمي دهند خوب چنين افرادي سوء استفاده مي كنند. روزي چند نفر ازآشنايان و اقوام با من تماس مي گيرند و مي گويند فرزند من بازيگر شود.من مي گويم اصلاً اينطوري نيست كه شما فكر مي كنيد، بعد اين آدم فكر مي كند من از سر حسادت اين كار را برايش انجام مي دهم، مي رود آن كلاس ها و شهريه گزاف پرداخت مي كند. دوباره زنگ مي زند كه اين كلاس ها را رفت ولي هيچ اتفاقي نيفتاد.ما فقط گله نكنيم از رسانه وهمكاران، مردم هم بايد هوشمندي به خرج بدهند.
مي خواهم بدانم براي شما مجريان خانم مخاطبانتان فرق مي كند تا به طرح تفكيك مجريان برسيم
صادقي: اصلاً اين نظم در شكل برنامه ها وجود ندارد. درباره طرح تفكيك مجريان زن و مرد هم بايد بگويم من 8 سال برنامه زنده داشتم بيشتر كارشناسان برنامه ام مرد بودند و هيچ مشكلي پيش نيامد. باز مي گرديم به حرف اول كه انتخاب هايمان دقيق و درست نبوده است.چيزي وجود داره به نام خط قرمز. آن آدم هاي اشتباهي آمده گرچه خودشان به غلط آمدند اما خط قرمز سازمان را پررنگ تر كردند. من مي گويم هيچ خط قرمزي وجود ندارد كه با جايگاه سازمان صداوسيما همخواني نداشته باشد. تازه كارها و اين به اشتباه آمده ها آنقدر در مطبوعات شلوغش كردند كه سازمان ما خط قرمز دارد و يا به مردم مي گويند شما نمي دانيد در سازمان چه خط قرمزي وجود دارد اما من مي گويم اتفاقاً هيچ خط قرمزي وجود ندارد كه عجيب و غريب باشد.چرا اين خط قرمز ها در9 سال آنتن زنده من كارم را دچار اخلال نكرد.
صادقيان: حداقل دست و پاي ما را در كار نبسته است. اگر چه اين تفكيك مجريان توهين بزرگي به ما مجريان و در درجه بعد به مردم است.
صادقي: يك كارشناس مرد به برنامه مي آيد و من به عنوان يك خانم سوالات خانم ها را مي پرسم حالاآن خانم به هر دليلي وقت ندارد به كلينيك آن كارشناس برود. حقش است كه از طريق رسانه سوالش پرسيده شود. آن مجري مرد نمي تواند از جايگاه يك خانم سوالات را بپرسد پس چنين برنامه اي از ريشه غلط مي شود.
لواساني: نكته مهم اين است كه مجريان خانم از اين قانون بيشتر آسيب مي بينند چون اكثر مسئولان و كارشناسان مرد هستند. مثلاً من برنامه روز از نو را را اجرا مي كردم در بخش اجتماعي نمي توانستم با مسئولان حرف بزنم چون بيشتر آنها آقا بودند.
خانم لواساني نسل شما مي خواهد متفاوت باشد درست است؟
لواساني: نسل من به لحاظ تغيير در ساختار اجتماعي و شايد سبك زندگي ها نسبت به نسل گذشته متفاوت است و اين تفاوت همه جوانب خود را نشان مي دهد و اصلاً هم چيز بدي نيست و در هر دوره اي آدم ها نسبت به گذشتگان شان تفاوت هايي دارند و اين لازمه خلاقيت و نوزايي و پيشرفت است. منظور من از تفاوت اصولي و نگرشي است نه ادا و اطوارهاي سطحي و بدون اصالت. تفاوت خوب است اما به هر قيمتي نه.
صادقيان: مگر خانم صادقي در زمان خودش تفاوت ايجاد نكرد. بحث من هم همين است تفاوت به هر قيمتي نه،چون تفاوت به هر قيمتي يعني خط قرمزها را پررنگ تر كنيم. همه ما خيلي دلمان مي خواهد لري كينگ باشيم مي توانيم باشيم اما به شرط اين كه توانايي هاي خودمان را بشناسيم. فرهنگ و شكل گفتاري ما فرق مي كند. اين ها را بايد درك كنيم. همه چيز برمي گردد به آن هوش حسي. در كلاس ها و مصاحبه هايم خطاب به جوانان علاقه مند اين كار گفته ام ما بزرگترين منتقد خودمان هستيم. بايد از خودمان بپرسيم شكل كلي ظاهري ما چيزي هست كه در چارچوب تصوير بگنجد، فك و دهانمان كافي است براي گويندگي راديو.آيا ما شرايط واقعي حضور در اين كار را داريم.اين ها را بررسي كنيم بعد بياييم سراغ اين كار. بسياري از آدم ها را مي بينم كه مي آيند سراغ كارخيلي هم عاشقانه مي آيند ولي هرگز در آينه به خودشان نگاه نكردند. منظورم از آينه يك آينه دروني است. هميشه گفته ام كساني كه توانايي اين كار را دارند حتماً يك راهي براي ورود به راديو و تلويزيون پيدا مي كنند.
صادقي: درباره اين حفره ها بايد بگويم ما الآن داريم درباره جلوي دوربين حرف مي زنيم ولي پشت دوربين هم وجود دارد. همانطور كه حق اشتباه نداريم، حق نداريم با باور مردم بازي كنيم. نبايد رفتار جلو و پشت دوربين مان متفاوت باشد و آبروي رسانه را به عنوان نماينده اش ببريم. حالااينجا براي رسانه سوال مي شود كه از اين نيرو حمايت كنم يا نه، آن وقت يك جلسه مي گذارد و تبصره ها و قوانين سخت تر كه از اين به بعد جلوي بقيه را بگيريد. وقتي مي آييد جلوي دوربين مسلماً ديده مي شويد. مسئله اين است كه اگر آن آدم اشتباه كرد، جسارت داشته باشيم و او را كنار بگذاريم.
صادقيان: واقعاً چرا مديران جسارت چنين كاري را ندارند
لواساني: مسئله اين است حمايت بي مورد و گاهي هم عدم حمايت صورت مي گيرد. صادقيان: چرا ژيلاصادقي دو سال بيكار مانده است. مگر همه مشكلات ما در حيطه اجرا برطرف شده است كه بخواهيم همه چيزمان استاندارد باشد.
شايد برخي مسائل حاشيه اي كه براي مجريان پيش مي آيد به دليل اجراهاي بيرونشان باشد؟
لواساني: پس چرا براي برخي حاشيه پيش مي آيد براي برخي نه؟
صادقي: من تمام برنامه هاي خارج از سازمان كه رفتم بدون استثنا مديريت شبكه 3 و گروه اجتماعي را در جريان قرار دادم. تازه هميشه هم مي گويم اگر مي روم بيرون برنامه اجرا مي كنم هيچوقت نمي آيم بخشي را به تلويزيون بپردازم اما ممنونم كه از طريق تلويزيون شناخته شدم و مي توانم مراسم خوبي را اجرا كنم و درآمد داشته باشم. اگر من الآن نيستم، مي پرسم چرا من نيستم. اگر استانداردهاي تلويزيون به گونه اي شده كه من نبايد باشم، باشد قبول مي كنم و مي روم كنار،اما من 20 سال عمرم را گذاشتم والان سرمايه سازمان محسوب مي شوم.
كمي هم درباره مجريان بازيگر و بازيگراني كه مجري مي شوند، صحبت كنيم.
صادقي: من پيشنهاد بازيگري، تهيه كنندگي و مدير توليد هم دارم اما مي گويم من فقط مجري ام. چند نفر را سراغ داريد كه با اين حساسيت كاركنند، در حالي كه به واسطه تجربه و رابطه هايم مي توانم اين كار را انجام دهم. اعتقاد دارم من به عنوان مجري وقتي جايگاهم را مي شناسم، درآمد خوبي خواهم داشت.
صادقيان: من هم هنوز از برخي كارگردانان دارم فيلمنامه دريافت مي كنم، در حالي كه بارها گفته ام من اين كار را بلد نيستم و نمي خواهم بازي كنم من كار اجرا و گويندگي را بلد هستم و خيلي هم خوب بلد هستم.
لواساني: اجرا و بازي دو حوزه كاملاً مجزاست كه البته شايد به خاطر اشتراكاتشون در همسايگي هم باشن! واقعاً به توانايي و استعداد و هنر خود افراد بستگي داره. عين قضيه عموم و خصوص من وجه در منطق است! برخي از مجريان مي توانند بازيگران خوبي باشند و بالعكس! اما مطلق نيست كه حتماً مجريان نمي توانند خوب بازي كنند يا مي توانند! دو تكنيك و هنر جداگانه است كه اشتراكاتي هم دارد. عين اين كه يك شاعر كه غزلسراي خوبيست حتماً بتواند شعر سپيد را هم زيبا بگويد چون شعر شعر است ديگر! نخير برخي از غزلسرايان مي توانند شعر سپيد خوب بگويند و برخي نمي توانند. اين كه كسي شاعر است لزوماً به اين معنا نيست كه در همه قالب ها مهارت داشته باشد.
صادقي: مجرياني كه خوب مجري بودند، مي توانند بازيگر شوند ولي حاضر به اين كار نمي شوند مثل من كه با بازيگري شروع كردم و با كساني مثل سيروس مقدم و كيانوش عياري كار كردم اما وقتي مسيرم را انتخاب كردم بهترين نقش هم كه پيشنهاد شود، نمي پذيرم.
صادقيان: وقتي براي حرفه خودت احترام قائل شوي براحتي آن را كنار نمي گذاري.
صادقي: من نمي دانم بازيگر چطور به خودش اجازه مي دهد كه اجرا كند.
صادقيان: به نظر من در كشور ما بازيگر به معناي واقعي كلمه زياد نداريم و آن وقت براحتي اجرا قبول مي كنند. تازه براي بازيگري قرارداد با دستمزد بالامي گيرند و آن وقت من يا ژيلاصادقي به عنوان مجري چنين دستمزدي نمي گيرم.
صادقي: يك برنامه نام ببريد كه براي جذب مخاطب بازيگر آورده باشند و موفق عمل كرده باشد، واقعاً ازاين دست برنامه ها كم داريم.
صادقيان: مجري يك «آن هايي» را بايد داشته باشد و در حيطه ارتباط با مخاطب بايد آموزش هايي ديده باشد. بازيگرها هيچوقت با دوربين حرف نمي زنند. آنها معمولاً يا مونولوگ يا ديالوگ مي گويند اما ما مخاطبانمان را از پشت دوربين و ميكروفن مي بينيم ما آنها را احساس مي كنيم و اين ارتباط از دل برمي آيد و شك نكنيد كه به دل مي نشيند.
پس شما مجري ها بازي هم مي كنيد؟
صادقيان: حتماً احتياج دارد نه اين كه بازيگري مي كنيم بلكه بخشي از ما بازيگر است.
صادقي: ما مردم را خوب مي شناسيم وقتي ازتفكرات و مطالعات ميداني يك مجري در طراحي يك برنامه استفاده شود، آن برنامه مورد پسند مخاطب قرار مي گيرد و مخاطب خواسته خود را دربرنامه مشاهده مي كند. در حقيقت ما نقش مردم را در برنامه ها بازي مي كنيم.
لواساني: البته بسياري از مجريان متاسفانه اجرا را هم بازي مي كنند يعني چيزي جز خودشان را بازي مي كنند.
نظرتان درباره اجراهاي تخصصي چيست؟
صادقيان: به نظرم ژانربندي اجرا چندان مهم نيست. بستگي دارد كه مجري چقدر در آن حيطه جا بيفتد. از روز اول اگر صادقي برنامه هاي خانوادگي اجرا نمي كرد و مثلاً مسابقه اجرا مي كرد مطمئناً در آن موفق مي شد، اگر برنامه سياسي اجرا مي كرد موفق مي شد. من خودم سياسي و ادبي و در راديو خانوادگي اجرا كردم و اعتقاد دارم وقتي كسي گوينده برنامه اي است و دارد حافظ مي خواند اما مي تواند تيزر بگويد و كارش را درست انجام مي دهد، تيزر بخواند، چه اشكالي دارد. به شرط اين كه كارمان را درست انجام دهيم ايرادي ندارد،چون اين جزئي از يك كل است.
صادقي: من هم اول سياسي اجرا كردم بعد معارف، كودك و نوجوان و بعد هم اجتماعي.
صادقيان: در همه اين ها هم موفق بوده است. در طرح جم از بيش از 800نفر آزمون گرفتيم. آدم هايي با تحصيلات خوب كه قرار بود هر كدام در رشته خاصي به عنوان مجري كارشناس انتخاب شوند با اين كه عضو گروه كارشناسي براي انتخاب اين افراد بودم اما واقعاً نتوانستيم كسي را به عنوان مجري كارشناس انتخاب كنيم ضمن اين كه مگر چقدر به مجري كارشناس احتياج داريم.
صادقي: بايد به سازمان گفت آنچه را مي خواهي داري. 20 سال روي من سرمايه گذاري كردي بعد مي روي دوباره آزمون مي گيري؟ شما من را انتخاب كرديد، من تازه پخته شدم پس بايد فرصت هاي بيشتري در اختيارم بگذاريد. من كشورم را دوست دارم. نگرانم كه در بازار داغ رقابت و شرايطي كه الان داريم بازنده رقابت رسانه اي باشيم. مردم ما تلويزيون را دوست دارند و از آن خاطره دارند. نمي خواهند اين دوست قديمي را از دست بدهند. همه با هم دست به دست بدهيم و بر اساس آنچه نظام ما براساس دين و عرف تعريف كرده برنامه هاي شاخصي را خلق كنيم كه مردم ارتباط قشنگي را با رسانه برقرار كنند. ما مديران قابل و خوش فكري داريم كه هنر را مي شناسند و اين مي تواند كمك كند.
جمله آخر … ؟
صادقيان : به اميد داشتن يك راديو و تلويزيون استاندارد.
لواساني : اميدوارم اين جايگاه تخصصي شود كه آدم بتواند از آن به عنوان حرفه ممتاز ياد كند.
صادقي : حرف هميشگي ام اين است: بانو به خودت برس…
نظر خود را بنویسید