ژيلا صادقي بعد از اجراي برنامه ي « خانه من ، خانه تو» مدت زمان کوتاهي در ايران نبود و هم اکنون بار ديگر با برنامه ي« خانه فيروزه يي » صبح ها ميهمان خانه هاي شماست
صادقي براي کليشه نشدن در اجراهايش سعي مي کند خودش باشد
او پيش از اينکه به صورت حرفه اي وارد عرصه ي اجرا شود ، بازيگر بوده است . « هزاران چشم » کيانوش عياري ، «دردسرهاي طلايي» ،«آيينه عشق » , «بي همتا» , «بادهاي موسمي» و … از جمله فعاليت هاي او در عرصه ي بازيگري است.
با اين مجري و هنرمند خوب کشورمان گفتگويي داشتيم که در زير مي خوانيد .
در ابتدا بفرماييد از چه سالي و با چه برنامه يي وارد صداوسيما شديد؟
من سال 72 کار گويندگي را آغاز کردم .ولي نه بطور حرفه يي.سپس وارد عرصه بازيگري شدم و با راهنمايي هاي آقاي دهقان نسب و مجيد مظفري بار ديگر به عرصه اجرا راه پيدا کردم . از سال 77 بطور حرفه يي با برنامه « کاپيتولاسيون » به تهيه کنندگي آقاي پيامي و برنامه «جهان در مطبوعات روز» به تهيه کنندگي حسين خمسه کار اجرا در بخش سياسي را آغاز کردم . مدتي هم به اجراي برنامه براي گروه معارف شبکه ي دو پرداختم ، سپس چند کار براي کودکان انجام دادم، از جمله برنامه « بيدار شو ، آفتاب شد» تا اينکه گروه اجتماعي شبکه سوم از من دعوت کردند تا برنامه ي « با تو» را اجرا کنم ، من هم توانستم جايزه ي بهتربن مجري سال را دريافت کنم . سال بعد برنامه ي « خانه مهر » را اجرا کردم که جايزه ي مجري سال را برايم به ارمغان آورد .
آيا براي انتخاب شدن به عنوان مجري تست داديد؟
درسريال « روزهاي زندگي » سيروس مقدم ، نقش يک دانشجو را بازي مي کردم و قرار بود متن کنفرانس را براي دانشجويان و استاد بيان کنم . من متن را خيلي سريع حفظ کردم و شروع به ايفاي نقش کردم . آقاي دهقان نسب که بازيگردان بودند به تسلط در گفتار و کنترل يک جمع توسط من اشاره کردند و آقاي مظفري هم گفتند : « تو بهترين گزينه براي اجرا هستي .» چند ماه بعد با راهنمايي اين دو بزرگوار به آقاي پيامي گفتم که دوست دارم اجرا کنم و ايشان از من يک تست ساده در حد شنيدن صدايم گرفتند و انتخاب شدم . يک بار هم براي برنامه ي «جهان در مطبوعات روز» که حدود شصت الي هفتاد نفر براي تست آمده بودند ، سريع متن را حفظ کردم و با يک سبک جديد در عرصه ي سياسي آن را اجرا کردم و با يک سبک جديد در عرصه ي سياسي آن را اجرا کردم که همان لحظه انتخاب شدم.
شما مدتي هم در زمينه بازيگري فعال بوديد ، قصد نداريد بازيگري را ادامه دهيد ؟
حدود سه سال پيش که برنامه ي « خانه مهر » خيلي سر و صدا کرده بود ، خيلي ها اين سووال را از من مي پرسيدند و خيلي از کارگردان ها به سراغم مي آمدند ، ولي من سعي مي کردم به جايگاه خودم احترام بگذارم و فضاي بازيگري را براي کساني بگذارم که جايگاهي در بازيگري دارند يا مي خواهند داشته باشند . اين کار در اصل يک نوع اداي احترام به همکارانم بود . برخي تهيه کنندگان به دليل يک سري سياست گذاري ها به دنبال بازيگران مي روند تا برنامه هاي شان پرمخاطب شود وبا اين کار اين عرصه را خدشه دار مي کنند . من فکر مي کنم شايد يک مجري بتواند بازيگر خوبي باشد . ولي يک بازيگر نمي تواند يک مجري خوبي باشد . من و همه ي دوستاني که در زمينه ي اجرا کار مي کنيم . از اين امر گله مند هستيم . به نظرم بايد اين جايگاه حفظ شود ، چرا که اجرا ويترين و آبروي تلويزيون است . در بازيگري فرصت تکرار وجود دارد و بازيگر اين زمان را دارد که بازي مورد نظر را ارايه دهد ، ولي در اجرا کوچکترين خطا در يک صدم ثانيه ، حيثيت اين عرصه را زير سووال مي برد و ممکن است اين اجرا زنده باشد و فرصت تکرار بدست نيايد . اجرا نيازمند تخصص است و يک مجري بايد در تمام زمينه ها اطلاعات به روزي داشته باشد . من هم عزم خودم را جزم کرده بودم که در عرصه ي اجرا بمانم و حريص نباشم و به عرصه هاي ديگر قدم نگذارم ، ولي وقتي مي بينم هيچ دفاعي از حق وحقوق مجري نمي شود و خيلي راحت براي يک مراسم با شکوه از يک بازيگر که واقعا در کار اجرا تخصص ندارد استفاده مي شود ، چرا من توانايي ها،تجربه و قدرتي را که در عرصه ي بازيگري دارم کتمان کنم ؟ سعي دارم خيلي آهسته و پيوسته بار ديگر وارد عرصه بازيگري شوم و قرار است به زودي در يک تله فيلم سرمايه گذاري کنم .
خودتان هم در اين تله فيلم بازي مي کنيد ؟
نمي خواهم دست وبال کارگردان را ببندم . ولي ترجيح مي دهم اگر قرار است وارد عرصه ي بازيگري شوم با دست پر باشد و بي گدار به آب نزنم . قصد ندارم ذهن مخاطب به يکباره بهم بريزد و نقشي که بازي مي کنم در ذهن بيننده باور پذير نباشد . به همين دليل تصميم گرفته ام با سرمايه گذاري در يک تله فيلم بار ديگر به اين عرصه وارد شوم و اگر قرار باشد در عرصه بازيگري نيز فعاليت داشته باشم سعي مي کنم آبروي ژيلا صادقي را در عرصه ي اجرا حفظ کنم . من پله پله آمدم و يک شبه وارد اين عرصه نشدم که يک شبه هم آب روان مرا با خود ببرد .
پيش توليد اين تله فيلم کي آغاز مي شود ؟
ارديبهشت پيش توليد را آغاز مي کنيم . من بيشتر به جشنواره هاي غير ايراني مي انديشم و بيشتر بعد هنري کار را در نظر مي گيرم تا بعد تجاري را .
در کار اجرا کسي هست که مورد تاييد شما باشد ؟
بله همکاراني که در عرصه ي اجرا براي خود سبکي دارند از جمله آقاي احسان عليخاني که بسيار به کارش مسلط است و با حترام به مخاطب برنامه را پيش مي برد . آقاي شهيدي فرد و خانم ها ژاله صادقيان و آزاده نامداري که با اشتياق زيادي کار اجرا را انجام مي دهند.
اجراهاي «خانه فيروزه ای » في البداهه است يا از قبل هماهنگ مي شويد؟
اين بي انصافي است اگر بخواهم بگويم که متن ندارم . در واقع من تربيت شده ي متن هاي خوب و درست هستم . من براي بداهه گويي و براي سوژه يابي در کلام مديون خيلي از عزيزان نويسنده هستم . مهدي فرشچي ، سعيد فروتني و دو تن از نويسندگان عامه پسند ، خانم زهرا يثاقي و مريم چوپاني که همچنان با هم هستيم و از فکر وايده هاي شان استفاده مي کنم ؛ ولي اين گونه نيست که متن ها را حفظ و همان را اجرا کنم . من با الهام از کلام و نوشته ها ي آن ها اجرا مي کنم و در حين اجرا به صورت بداهه چيزهايي به ذهنم مي رسد و با همکاري و همفکري جواد مولانيا که حضور ذهن بسيار خوبي دارد ، برنامه را اجرا مي کنم .
يک مجري بايد اطلاعات به روزي داشته باشد ؛ شما در مقام يک مجري چقدر اهل مطالعه هستيد ؟
من خيلي مطالعه مي کنم ، البته نه به صورت منظم . از طرفي نامه هاي مردم را مي خوانم و هر گاه مرا مي بينند و با من صحبت مي کنند ، صبورانه به حرف هاي شان گوش مي دهم .مشکلات آن ها مي تواند سوژه ي مناسبي براي من باشد . من هميشه کتاب هاي متفاوت را مطالعه مي کنم و شيوه هاي درست راهيابي و راهکار هاي مناسب را براي حل مشکل آنها پيدا و به صورت بداهه آن را اجرا مي کنم . يک مجري قبل از اينکه صورت خوب ، نگاه خوب و ظاهر شيک داشته باشد ، بايد با سواد و کلامش نافذ باشد.
شخصي هست که هميشه دوست داشته باشيد او را به برنامه تان دعوت کنيد و با او به گفتگو بپردازيد ؟
بله ، من هميشه دوست دارم روزي معلم هايم را جمع کنم . بعضي از معلم هايم را پيدا کرده ام . ولي خيلي از آن ها را هنوز نتوانسته ام ببينم و پيدا کنم . من خواسته يا نا خواسته تمرين گويندگي را از دوران مدرسه شروع کردم ، چون هميشه معلم ها از من مي خواستند تا روخواني درس ها را انجام دهم . خيلي دوست دارم خان آصفي ، حکمت افشار و دبير تربيتي ام را از نزديک ببينم . آن زمان کم تجربه بودم و خيلي حرف ها را نمي توانستم به آن ها بگويم .
شاگرد زرنگي بوديد؟
درسم خيلي خوب بود ، ولي از طرفي خيلي هم شيطان بودم . زرنگ بودنم باعث شده بود که معلم ها نتوانند تنبيهم کنند . مادرم خيلي روي درس خواندن من وديگر فرزندان خانواده حساسيت داشت .
چند خواهر و برادر داريد؟
ما پنچ خواهر و برادر هستيم . خواهر بزرگم پزشک است و در آمريکا زندگي مي کند ؛ برادرم محسن ؛ ساميه که يک دختر شش ساله به اسم نيکا دارد که مرا به ياد بچگي هاي خودم مي اندازد و مهسا که گرافيک مي خواند و قصد دارد به زودي براي ادامه تحصيل به انگليس اعزام شود .
فکر مي کنيد چهره ي آرام و مهربان شما در موفقيت تان تاثير گذار بوده است ؟
اتفاقا يکي از دوستانم به من مي گفت که تو چقدر شيطان هستي ، ولي خوش به حالت که چهره ي آرامي داري . خيلي از مردم با ديدن من اين جمله را به زبان مي آورند : « تو به ما انرژي مي دهي و صدايت به ما آرامش مي دهد .» هميشه مي گويم : خدايا به کلام من انرژي بده تا بتوانم امروز با حرفم يک نفر را متحول کنم . از خداوند مي خواهم کلامم نافذ باشد و اهل شعار و بازي با واژه ها نباشم.
تعريف تان از اجراي زنده چيست ؟ با توجه با اينکه خيلي از مجرياني که بيشتر اجراي زنده انجام مي دهند ، کار توليد برايشان دشوار تر است ، آيا در مورد شما اين قضيه صدق مي کند ؟
من شخصا حاضر نيستم اجراي توليدي داشته باشم و اجراي توليدي براي من بداهه گو دشوار است . در اجراي زنده، نفس به نفس با بيننده حرف زدن تاثير بيشتري دارد و حتي کمکم مي کند که سر حال و با انرژي باشم .
قبل از اجرا تمرين مي کنيد ؟
خير اصلا تمرين نمي کنم .
اين سوژه ها و حرف ها تمام نمي شود ؟
اگر کسي خود واقعي اش باشد ، هيچ وقت سوژه ها و حرف هايش تمام نمي شود . مطمئنا اگر اجراي هايم تصنعي باشد و من خود واقعي ام نباشم به بن بست مي خورم . ولي من هميشه خودم هستم .
تا به حال شده از اين کار احساس خستگي کنيد ؟
فقط زماني احساس خستگي مي کنم که همکارانم کم لطفي کنند .زماني که مي شنوم همکارانم خيلي راحت راجع به هم اظهار نظر کرده و با حيثيت وآبروي هم بازي مي کنند ، واقعا احساس خستگي مي کنم . زماني که بيمار شده بودم و از عينک دودي استفاده مي کردم ، همکاران به جاي اينکه نگران حالم شوند شايعه هاي زيادي درست کردند . ما بايد شرافت و انسانيت را در رفتار و منش مان لحاظ کنيم .
بزرگ ترين شايعه يي که در مورد خودتان شنيده ايد چه بوده است ؟
اول اينکه من و آقاي کاوه سماک باشي با همديگر ازدواج کرديم . اين شايعه باعث شد که ما در زندگي شخصي مان به مشکل برخورديم و شايعه دوم اينکه ژيلا صادقي دو بچه دارد ؛ در حالي که اينطور نيست . هر چند که من خودم دوست دارم روزي مادر شوم و هيچ گاه يک مادر نمي تواند وجود فرزندش را کتمان کند ، مطمئنا اگر فرزندي داشتم در تمام مصاحبه هايم با او عکس مي گرفتم .
ازدواج کرده ايد ؟
يک بار ازدواج کوتاه مدت و ناموفقي داشته ام ، ولي بعد از آن به قدري در گير کار و تحصيل شدم که به ازدواج فکر نکردم و در حال حاضر با پدر و مادرم زندگي مي کنم .
معيارتان براي ازدواج چيست ؟
بايد با کسي ازدواج کنم که متقابلا مرا درک کند البته با اينکه ازدواج خوب جزو آرزوهايم است ولي هنوز احساس نياز نمي کنم ، البته ازدواج و انتخاب همسر برايم پيچيده و سخت نيست .
بچه که بوديد فکر مي کرديد روزي مجري شويد ؟
اتفاقا مادرم هنوز کاست صداهايم را نگه داشته است من در کودکي هميشه صدايم را ضبط مي کردم و خواهر ها و برادرم ميهمان برنامه هايم مي شدند . خواهرم که در حال حاضر پزشک است ، خيلي آرام بود و از دست کار هاي من عاصي مي شد .
آرزوي تان در بچگي چه بود؟
دو آرزو داشتم ؛ اول اينکه حتما گوينده شوم و ديگر اينکه حتما معلم شوم که هشت سال در اموزش و پرورش معلمي را تجربه کردم.
اهل ورزش هستيد؟
بله دوره کامل ورزش تير و کمان را گذرانده ام . دوره غواصي را هم در کيش و مالزي طي کرده ام . به دنبال يک کار نو در غواصي هستم که تا به حال در دنيا اتفاق نيفتاده است و من هشت سال هم سوار کاري کردم و قصد دارم بار ديگر فعاليت در اين رشته را آغاز کنم .
رابطه تان با ديگر هنر ها چگونه است ؟
حدود پانزده سال است که خطاطي مي کنم و مشغله کاري ام باعث نشده است تا خطاطي را کنار بگذارم . حتما روزي يک ساعت قلم مي زنم .
اگر زمان به عقب بر مي گشت ، دوست داشتيد کدام شخصيت تاريخي را ملاقات کنيد ؟
حافظ و به او مي گفتم که با يک بيت غزلت زندگي ام زير و رو شد.
دل از من برود و روي از من نهان کرد
خدا را با که اين بازي توان کرد
شب تنهايي ام در قصد جان تو بود
خيالش لطف هاي بي کران کرد
سووالي که هيچ وقت از شما پرسيده نشده ؟
تا به حال از من نپرسيده اند که تا چه زماني مي خواهي ادامه بدهي !
خودتان جواب اين سووال را بدهيد .
فکر مي کنم مانند هر کارديگري روزي بايد پرچه سفيد را بالا ببرم ، تسليم بگوييم و راه را براي ديگران باز کنيم . بايد جوان هايي را که در حال حاضر به اين سمت گرايش دارند پرورش بدهم ، چون افراد بعد ازمن هستند که اهميت حضورشان مرا نشان مي دهند . تا جايي که خلل و لکه يي در رنگ سفيد ژيلا صادقي ايچاد نشود ادامه مي دهم . تا آنجايي که احساس کنم حرفي براي گفتن دارم و ژيلا صادقي واقعي هستم . از جواد مولانيا هم تشکر مي کنم که ذهن بسيار پويا و فعالي دارد.
ژيلا صادقي را از نگاه خودتان توصيف کنيد؟
عاشق شيطنت کودکي خودم هستم ؛ کودکي ام را در برنامه «بيدار شو ، آفتاب شد » پيدا کردم . براي صداقت خودم احترام قايلم ، زندگي برايم سخت نيست و آدم ها را شفاف مي بينم . رنگ ژيلا سفيد است و بايد از رنگ سفيد مراقبت کنم . عاشق پدر و مادرم هستم . ما خانواده ي گرم ، صميمي و شادي هستم .
کدام خصوصيت اخلاقي را از پدر و مادرتان برده ايد ؟
متانت را از مادرم به ارث برده ام و سر حال بودن و بداهه گويي را از پدرم .
حرف دل تان ؟
دست روي دل هم نگذاريم.
و صحبت پاياني ؟
از شما سر کار خانم نفيسه قاسم زاده تشکر مي کنم ما خيلي مديون و ممنون خبرنگاران هستيم ، بخصوص شما که با سووال هاي متفاوت حس دروني ما را نشان داده و اين فرصت را به ما مي دهيد . من هميشه احترام خاصي براي خبرنگاران قايلم .بايد قدر آدم هايي مثل شما را بدانيم که سبک تان متفاوت است و سووالات متفاوتي مي پرسيد . مشخص است که شما براي کارتان زحمت مي کشيد و تنها براي رفع تکليف مصاحبه نمي کنيد . همچنين از عکاس مجله سر کار خانم مريم استکي نيز تشکر مي کنم و در آخر بايد بگويم آبروي همه ي آدم ها به هم وصل است و بايد در حفظ آبروي هم کوشا باشيم .
مجله هفت روز زندگي – 15 فروردين 1389
نظر خود را بنویسید