می خواهم امضای خود را تر و تازه کنم …
می خواهم نام زندگی ام را بگذارم ؛ امضای جدید…
می خواهم دوباره کودکیم را بیابم ؛ دلبستگی هایم را …
شاید بتوانم دوباره لحظه نام گذاری در گوشم را ، با صدای الله اکبر اذان زنده کنم.
می خواهم آن کوچه را دوباره ببینم.
کوچه کودکیم را می گویم .
اسمش را می گذارم کوچه اصالت کودکی.
به قول قیصر امین پور :
آن کوچه را ، آنجا که ناگهان یک روز نام کوچکم
از دستم افتاد و لابه لای خاطره ها گم شد
و به راستی شبیه من است …
همان طفل غریبه که از دور لبخند می زند
و اتفاقا جقدر لبخند او شبیه من است .
در عبور روزهای آخر شهریور حس من بهاری است .
دوست دارم دستی در تقویم ببرم و فصل ها را کمی جا به جا کنم.
مثل یک رفتار معمولی و اصلا به روی خود نیاورم که عاشقی چه می کند .
مثلا بعد از تابستان بهار شود .
باور نمی کنید چه کیفی دارد
همین شیطنت های زیرکانه اتفاق ساده و کاملا عادی
باشدحرفی نیست …
من تسلیم
ولی شما بگویید من چگونه خود را صدا کنم
تا پیدا شوم
باور نمی کنید سال های سال مُردم تا این که یک دم کودکی کردم
حال این یک مثقال کودکی را بر من زیاد می بینید ؟!!
باشد فراموش کنید
با من شمارش را آغاز کند .
چون با شما تمام لحظه های زندگی ام را یک به یک تاریخ و زمان زدم .
اصلا بگذارید برای همین هم یک مراسم نام گذاری رسمی داشته باشیم .
سالنامه ی … نه نه ؛ این اسم را دوست نداشتم .
ماهنامه ی … نه نه اصلا خوب نیست .
ویژه نامه
ویژه نامه
درست شد، محشر است
حال این ویژه نامه رسمی دارد
اسمی دارد
صاحبی دارد
برای بودن در روزنامه عاشقی ، من و تمام شمع های روشن زندگیم ، تقدیم تو
خدای من ، خدای ذوق و زیبایی است .
و در تمام پریدن عقربه های ساعت صدایش را می شنوم که می گوید :
آفرین بر تو ژیلا
و من جانانه با شنیدن صدایش بر می گردم
و صدایی شبیه باران به گوشم می رسد
و نم نم باران تبدیل به تگرگ می شود
دانه های سفید یخی و کمی هم سفت
که فقط در بهار باز زمین آشتی می کند
شاید باور نکنی که من با روشن کردن شمع تولدم بهاری شدنم را جشن می گیرم
آن زمان که معنی نامم را تگرگ یافتم
آری ؛ قیصر امین پور ، تو زیبا گفتی :
و قاف حرف آخر عشق است
و اینجا در شهریور فصل خدا ، باران حرف اول زندگی من شده است
و حاضرم جانانه پای این ویژه نامه را امضاء کنم و بنویسم
ثبت با سند برابر است
و هم پیمانی شهریور و مهر بهاری را با هم جشن بگیرم
بگذارید کارت دعوت این مراسم رسمی را به دست تک تک
آنانی برسانم که در تمام سال چله نشینی ام قطره قطره شمع کیک تولدم را عاشقی کردن
و بر قلب زیبای بودنم ریختند تا بودنم را همراه شوند
و من کنار همه شما عزیزانم می نشینم و تک تک شمع ها را بوسه می زنم که تا ابد روشن بماند تا بودنِ همیشه من و شما .
بگذارید تا حرفهایم از دهن نیافتاده بگویم :
امروز بهترین فرصت را یافتم تا از بودنتان تشکر کنم .
و یک مطلبی را بگویم
همیشه به هر کس که گل گفتم گل شنیدم .
سرمایه غم ز دست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
اینک مرا تنها بگذارید با شمع های روشن کیکم
می خواهم خودم تکه ای کیک با یک گل سرخ درب منزل تک تک شما بفرستم
تولدم کنار شما بر من خوش گذشت
امضاء تازه
ویژه نامه 22 شهریور 1393
ژیلا همان تگرگ بهاری
نظر خود را بنویسید