ابداع سبك خاص اجرا، گامي در جهت دلبستگي جوانها به رسانه ملي خود يك پديده خاص در شبكه جوان سيما بود كه به دنبال خود حضور جوانهاي شاد و پرانرژي و خلاق را به همراه داشت،
ژيلا صادقي نياركي يكي از اين جوانهاي خلاق است كه قبل از اجرا ابتدا بازيگري و ايفاي نقشهاي متفاوت را در سريالهاي شنهاي كف رودخانه، روزهاي زندگي، دردسرهاي طلايي، آيينههاي عشق و فيلم سينمايي بيهمتا تجربه كرد و از سال 1380 با دنياي متفاوت اجرا آشنا شد و اكنون با تجربه بازيگري و آشنايي با آسمان پرستاره آن، كار اجرا را برگزيد. در اين گفتگو با اين هنرمند كه اكنون در حال اجراي خانه فيروزهاي شبكه 3 سيماست درباره كار اجرا و پيچيدگيهاي اين كار سهل و متنع بيشتر آشنا ميشويم.
از اجراي خودتان راضي هستيد؟
من از اينكه خودم هستم، راضيم و تمام تلاشم اين است كه خودم باشم.
از نظر شما يك اجراي موفق چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟
ويژگيهاي يك اجراي خوب برميگردد به شخصيت خود فرد، اگر از اول يك شناخت دقيق از مخاطب باشد و با احساس مسووليت و تلاش پي در پي و مطالعه روتين همراه شود. البته مطالعه روتين و به روز يك شعار نيست. من وقتي ميگويم مطالعه ميكنم نه اينكه چراغ مطالعه روشن ميكنم، عينك مخصوص ميزنم، كتابخانه زيبايي دارم و… نه اينها نيست، ميگويم ميخوانم واقعا روزنامهوار، يعني تمام نگاهم در همه جا در حال مطالعه هست، زندگي افراد جامعه را، دختر و پسرها، مشكلات آدمها را، خوشيهاي آدمها و سوالات آنها و دغدغههاي زندگي، همه را با چشمان باز مطالعه ميكنم و بسادگي از آنها نميگذرم و مجموعه اينها به من كمك ميكند كه فردا وقتي سر برنامه ميروم براي حرف زدن دستم پر باشد. تا به الان كه اجرا كردم و در طول اين 7 سال تلاش كردم با اجرايم ترازو را به نفع خانمها سنگينتر كنم، اين اتفاق قشنگي است به شرطي كه تصنعي نباشد. من با خودم عهد بستم نه در جلوي دوربين و نه در زندگي شخصيام تا چيزي را خودم باور نكردم، تا چيزي را خودم حس نكردم و با وجدانم با آن كنار نيامدم به زبان نياورم. عقل، عرف، قانون و شرع كه در باورهاي خودم براي خودم تعريف كردهام و براي خودم وظيفه دانستم، كه پس از باوركردن خودم، آنها را به زبان بياورم.
يك مجري موفق را چطور ميبينيد؟
اجرا براي اينكه شاغل باشيم، نيست. براي گرفتن پول نيست. مجري بايد باسواد باشد، مجري بايد متخصص باشد، مجري وقتي در كنار يك متخصص قلب مينشيند بايد بداند كرونر قلب چيست، پس كار هر كسي نيست. پس همكاران ما بايد براي اين حيطه و اين جايگاه احترام خاصي قائل شوند.
اولين باري كه جلوي دوربين قرار گرفته بوديد را به ياد داريد؟
اولينبار، فيلم كوتاهي را بازي كردم به كارگرداني حبيبالله بهمني كه زندگينامه يك بسيجي بود و من نقش همسر آن بسيجي را ايفا ميكردم. قبل از آن من مدت 8 سال معلم مدرسهاي در منطقه 5 تهران بودم، اما بازي در سريالهاي مختلف و بعضا كار اجرا باعث شد تا از نقش خطير معلمي فاصله بگيرم و اين مسووليت سنگين را واگذار كنم.
از چه زماني به اجرا فكر كرديد؟
من در سريال روزهاي زندگي، نقش دانشجويي را ايفا ميكردم كه در اين نقش قرار بود روي سن دانشگاه مقالهاي را قرائت كنم، بعد از ارائه مقاله آقاي مظفري يكي از بازيگران اين سريال به من گفتند كه چقدر خوب اجرا ميكنيد. به اجرا اصلا فكر كرديد؟ من گفتم نه. گفت پس برويد و به اجرا هم فكر كنيد و تقريبا كمتر از 5 ماه كار اجرا به من پيشنهاد شد و من برنامه كاپيتولاسيون را براي اولين بار در كنار آقاي بهروز رضوي كه كار بسيار سختي بود اجرا كردم و شروع كارم با يك ژانر سياسي براي شبكه 4 سيما بود.
شما با اين روحيه و نوع اجرا چطور توانستيد يك كار سياسي اجرا كنيد؟
اتفاقا اين سوال را خيليها از من پرسيدند، اما من احساس ميكنم حتي در ژانر سياسي هم اجرا كردن حال و هواي خاص خودش را دارد و حتي ميتوان يك سبك خاص از اجرا ارائه داد، البته با اين حال اين كار با خواسته خودم تناقض داشت. چون من دوست داشتم در اجرا خودم باشم و اين نوع اجرا اين اجازه را به من نميداد و جاي مانور نداشت به همين دليل نتوانستم اجراي چنين برنامههايي را ادامه دهم.
بعد از گذشت آن مرحله، الهام از اجراي چه كسي بود كه اجراي جديدي را خود انتخاب كرديد؟
در آن سالها رضا صفري اولين مجري مردي بود كه نوع اجراي خاصي را ارائه ميداد، من فكر كردم كه چقدر خوب بود كه يك خانم هم ميتوانست چنين اجراي راحتي داشته باشد، ولي من ميدانستم كه هيچ مديريتي با اجراي راحت و روان مخالف نيست، بلكه مقررات ريز و قوانين كلي سازمان خود براي حفظ يك مجري است نه محدود كردن او براي رسيدن به ايدهآل.
قديميها به خاطر قدمتشان و به خاطر قديمي بودن قابل ستايش هستند. حتي اگر ضعفهايي هم داشته باشند، نقطه قوت استو اما هشت فصل عشق اولين اجراي تلويزيوني من بود كه براي اولين بار يك خانم اجراي يك برنامه ويژه هفته دفاع مقدس را بر عهده داشت كه در آن سال يكي از برترين برنامهها شد.
نقطه عطف كار اجراي شما كجا بود؟
در شبكه خبر اجراي برنامهاي را برعهده داشتم، كه يك روز استاد مميز مهمان برنامه بود و من با بزرگمرد گرافيك ايران گفتگو كردم و ايشان اين نويد را به من دادند كه در كار اجرا آدم بسيار موفقي ميشوم و به من گفت: خودت باش و اين الهام نيكي بود برايم، كه در ادامه آن روزي عبدالرضا اكبري هم جملهاي گفت و اين كه انتظار خودت را به انتظار مردم نزديك كن و حضور استاد مميز و مصاحبه با او بسيار شيرين و تاثيرگذار بود و در زندگي كاريم نقطه عطفي را برايم رقم زد.
ميخواهم يك سوال خاص از شما بپرسم و آن هم اين كه شما با توجه به تشابه اسمي كه با خانم ژاله صادقيان داريد، آيا در كار خود از اجراي او هم الهام گرفتهايد؟
يكي از گويندگاني كه صدايش برايم خيلي محبوب بود، خانم ژاله صادقيان است و ميدانستم، ديگر مثل ژاله نيست، من البته هيچ وقت به اين تشابه اسمي فكر نكردم و زماني به اين تشابه پي بردم كه خبرنگاري،من را متوجه اين تشابه كرد، بعد از اين كه متوجه آن شدم افتخار بزرگي برايم بود و غرور خاص و ويژهاي به من دست داد، البته اين را هم بگويم، كه خيلي از مراسم را اشتباها به جاي ايشان دعوت ميشدم و زماني كه برنامه تمام ميشد، برخي از عوامل اجرايي پي به اين اشتباه به خاطر تشابه اسمي ميبردند و زماني كه با من قرارداد ميبستند، بدون اين كه نظر من را بپرسند رقم خيلي درشتي را مينوشتند كه خودم هم تعجب ميكردم، تا اين كه در يك مراسمي، ما دو نفر همديگر را ديديم، ژاله از انتهاي سالن سمت من آمد و دستم را گرفت گفت ژاله هستم، گفتم ژيلا، گفت صادقيان، گفتم صادقي، محكم به پشتم زد و گفت: ناقلا نون اسم منو ميخوري و بعد از آن، دوستان خيلي خوبي شديم و من هميشه و همه جا از او به عنوان يك استاد ياد ميكنم و خيلي دوستشان دارم.
نظر شما درباره نوع اجراي گويندگان پيشكسوت يا مجريان قديمي نسبت به جوانها چيست؟
من اصلا در جايگاهي نيستم كه به خودم اجازه دهم كه درباره اجراي ديگر گويندهها نظري بدهم، من فقط اين اجازه را به خودم ميدهم كه بگويم، اين نبايد باشم كه همه هستند، بايد متفاوت باشم. اصلا نميخواهم شعار بدهم. يك كار نو، همه ميگفتند حالا كه آمدي سر برنامه خانه فيروزهاي يك چيز ديگر باش، خانه مهري نباش، من خانه مهري نيستم، من ژيلا صادقيام، من ژيلا صادقي هستم در خانه فيروزهاي و عزم خودم را راسختر كردم تا موفقتر اجرا كنم.
در كار اجرا، كار كدام مجري را خيلي قبول داريد؟
در اجرا من اجراي احسان عليخاني را خيلي دوست دارم، به خاطر اين كه در اجرا خودش است و هيچگونه نقش بازي نميكند و در نهايت ادب و احترام به مخاطب، دوربين را مال خودش ميكند و هميشه حرف براي گفتن دارد، در بين خانمها هم به غير از استاد عزيزم خانم صادقيان، اجراي آزاده نامداري را ستايش ميكنم، سادگي، رواني و بيغل و غش بودن آن را خيلي دوست دارم.
ضعف بزرگ اجراي مجريان قديمي و تفاوت آن با مجريان جوان؟
قديميها به خاطر قدمتشان و به خاطر قديمي بودن قابل ستايش هستند. حتي اگر ضعفهايي هم داشته باشند، نقطه قوت است چون آن عرصه آن شرايط را ميطلبيد، آن عرصه آنگونه سبك و سياق را ميطلبيد و ما وقتي ميخواهيم بگوييم مجري قديمي مثل ميرفخرايي آيا واقعا ديگر مثل ميرفخرايي هست، نه نيست.
اگر قرار باشد در اجرا خودتان باشيد با تكرار اين نوع اجرا چطور ميتوانيد در برنامههاي مختلف جذابيت ايجاد كنيد؟
من يادم هست روز اولي كه برنامه «خانه مهر» را اجرا كردم، مهرداد غفارزاده با من تماس گرفت و به من تبريك گفت و گفت ممنون كه اينقدر خوب اجرا كرديد و خيلي خوشحالم كه اينقدر شاد و اكتيو بوديد ولي خانم صادقي نكند كم بياوريد خيلي تند ميرويد، من به آقاي غفارزاده اين طور جواب دادم. شما به من فرصت داديد در برنامه بيدارشو آفتاب شد، ژيلاي 5 ساله را پيدا كنم. كودك درونم را كه هميشه به خاطر نوع تربيتم آدم بزرگي بود پرورش دهم. هاشمي اصل اين فرصت را به من داد كه اين كودك 12 ساله نوجوان جواني كند و بيايد به عنوان يك خانم در جامعه. مسعود يميني اين فرصت را به من داد كه در خانه مهر اين خانم پا فراتر بگذارد، وارد زندگي مشترك شود و به كار پخت و پز و هنري و زن عالم، دانا و بالغ را زير يك سقف تجربه كند. به عنوان يك خانم خانهدار. پس ببينيد آقاي غفارزاده من چه پروسهاي را طي كردم. پس فكر ميكنيد هنوز هم كم بياورم. گفت نه ميترسم خسته شويد، اما كسي كه ذاتا آدم شادي است هيچ وقت خسته نميشود.
چه چيزي باعث شد با اعتماد به نفس به آينده نگاه كنيد؟
چون به كارم باور دارم، ايمان دارم و مخاطبم را ميشناسم.
خانم صادقي شما مدتي كمكار شده بوديد و حتي كار نميكرديد و شايعه بيماريهاي متفاوتي براي شما شده بود و برخي هم عقيده داشتندكه شما ممنوعالتصوير شدهايد. شايد پاسخ شما شبهات همه مخاطبان برنامهتان را برطرف كند؟
مردم خيلي خوب ميدانستند كه من چه مشكلي دارم. چون خيل عظيم جمعيت هر روز جلوي در بيمارستان ساسان نشان از اين داشت.
من به مدت 2 ماه دچار شك بينايي شده بودم و به مدت 2 ماه چشمهايم سمت چپ و راستم را نميديد، اما الان سالمم. كاملا خوب شدهام و سرطان، تومور و بيماري خاصي ندارم. ممنوعالتصوير هم نبودم.
دوست نداريد راديو را هم تجربه كنيد؟
چرا راديو جوان از من دعوت كرد كه بعدا فهميدم قرار است به جاي بنفشه رافعي برنامه اجرا كنم، اما يكي دو باري كه به عنوان مهمان در يكي از برنامههاي راديو حضور داشتم ديدم كه واقعا كار اجراي برنامههاي راديويي كار هر كسي نيست. در تلويزيون خيلي مواقع، تصوير به دادم ميرسد ولي راديو اين فرصت را به من نميدهد و همه چيز حس است. ولي هرگز پا در كفش بزرگان نخواهم كرد. چون بسيار كار سخت و دشواري است.
شما بين اجرا و بازيگري چطور شد كه اجرا را انتخاب كرديد؟
من ديدم كه در بحث بازيگري و اجرا بايد اجرا را ادامه دهم، عقيده دارم كه بايد يك خط را پيش رفت و كاري را كه در آن استعداد داري و جا افتادهاي و قبولت دارند پيش ببري و از اين شاخه به آن شاخه پريدن خوب نيست. كار بازيگري سخت است و جزو علايق من است، اما در عرصه اجرا بايد تلاش كنم كه با تخصص باشم. دلم ميگيرد وقتي ميبينم بازيگري وارد عرصه اجرا شده و ميخواهد اين عرصه را خدشهدار كند. بازيگران نتوانستند در عرصه اجرا جايي باز كنند، اما مجريان ما خيلي خوب بازيگران قابلي شدند، مثلا شهاب حسيني، وقتي ميبينم در اين عرصه بيثباتي وجود دارد، نميخواهم بگويم چرا تهيهكننده اين كار را انجام ميدهد. ما بايد با توجه به تواناييهايمان كار كنيم.
و حرف آخر…
من به قول آزاده نامداري همه آدمهايي كه از من بدشان ميآيد را دوست دارم، من قرار نيست جاي كسي را پر كنم، اجازه هم نميدهم كه كسي جاي من را پر كند. قرار نيست من حق كسي را پايمال كنم. پس اجازه نميدهم كسي حقم را از بين ببرد. چون من براي رسيدن به اينجا خيلي فكر كردم، خيلي مطالعه كردم و خيلي تلاش كردم قرار نيست از جايگاهي كه دارم سوءاستفاده كنم و غرور باعث شود خيلي چيزها را در زندگيام نبينم. قرار نيست به جايگاهي برسم و فكر كنم كه اين شبكه جايگاه و آرامگاه ابدي من است، قرار است من اينجا را ترك كنم و يكي ديگر بهتر از من بيايد. قرار نيست هر چيزي كه من كسب كردم به ديگران انتقال ندهم. من حالا حالاها در اين عرصه حرف براي گفتن دارم.
روزنامه جام جم – 4 مهر 1388
نظر خود را بنویسید