شاید به جرات بتوان گفت که تحصیل در رشته گرافیک ارتباط چندانی با دغدغه هایش ندارد . ژیلا صادقی 36 ساله ، یکی از مجریان موفق حال حاضر صداوسیما است که سبک متفاوتش را در اجرا مربوط به صداقتی می داند که مخاطب آن را در کلام و رفتارش قائل است و اصالت رفتاری اش را عامل برقراری ارتباط با بیننده عنوان می کند .
البته حضور صادقی تنها به اجرای برنامه های خانوادگی مربوط نمی شود چرا که او در زمینه سیاسی و حتی معارف هم سابقه دارد . چندین اجرا برای گروه معارف شبکه 2 داشته است . البته صادقی در عرصه بازیگری هم از غافله عقب نمانده و در چندین سریال ، فیلم سینمایی و تله فیلم بازی کرده است . او ویژه برنامه ای با عنوان« ماه آسمانی» را در ایام ماه مبارک رمضان در کنار سید کاظم احمد زاده اجرا کرد که به نظر می رسد تا پایان سال ادامه داشته باشد . این هنرمند توانا و خوش صحبت در لوکیشن برنامه «خانه فیروزه ای » میهمان « راه زندگی » بود .
می خواهیم ژیلا صادقی و خانواده محترمش را بیشتربشناسیم .
به تاریخ قمری ، روز 15 شعبان به دنیا آمدم و الان 36 سالمه . پسوند فامیلی ام نیارکی است و نیارک در واقع نام یک روستا بسیار زیبا ست که خاک اجدادی من و پدر بزرگانم است . زبان مادریم هم آذری است . پدرم مردی روشنفکر ، شوخ طبع و بذله گوست و مادری بسیار آرام و اهل مطالعه ای دارم . سه خواهر دارم که دوتای آنها خارج از کشور هستند و سومی هم به زودی برای ادامه تحصیل ایران را ترک می کند . در حال حاضر در کنار پدر ، مادر و تنها برادرم زندگی می کنم .
یکی از تفاوتهای تو به شیوه اجرایت مربوط می شود . علت آن به شخصیت ات برمی گردد یا دلیل دیگری دارد ؟
بعد اجرای برنامه برای گروه سیاسی و معارف ، همیشه دوست داشتم سبک نویی را در این مقوله ارائه بدهم چرا که معتقدم پشت میز نشستن و اجرای ساده مخاطب را خسته می کند . برای این کار لازم بود تا کاری را انجام بدهم که به شخصیت خودم نزدیک تر باشد .
منظورت این است که مجری باید خودش باشد ؟
بله ، کاملا . اصلا رمز موفقیت یک مجری همین است .
چرا؟ فکر می کنی مهمترین فایده آن چه باشد ؟
چه فایده ای بهتر از اینکه بیننده مجری را همانطور که هست درک کند و ببیند . وقتی مجری خودش باشد ، مخاطب این را می فهمد . همین صداقت در رفتار و گفتار باعث می شود تا اگر چیزی را به اشتباه گفت آن را تصحیح کند و مخاطب هم بپذیرد .
آیا این صداقت رفتار در زندگی شخصی و خانوادگی ات هم وجود دارد ؟
بله ، البته من در خانواده ای رسمی تربیت شدم و همه این انتظار را داشتند که خیلی محترمانه برخورد کنم . در « بیدار شو آفتاب شد » فرصت خوبی پیدا کردم تا ژیلای پنج ساله را پیدا کنم و شور و شعفی را که در خودم مخفی کرده بودم نمایش بدهم .
کسی هم کمک ات کرد ؟
مهرداد غفار زاده . او فکرم را خواند و من را در این مسیر انداخت . بعد از آن «موج نو » را اجرا کردم که مختص نوجوانان بود و بعد هم به ژانر اجتماعی کشیده شدم .
اوضاع در ژانر اجتماعی چطور پیش رفت ؟
کودک پنچ ساله ای که من در« بیدار شو آفتاب شد » در خودم پرورش داده بودم با « موج نو » به جوانی رسیده و حالا می بایست در عرصه اجتماع می درخشید . این شروع با تهیه کنندگی خوش دست و خوش فکر آقای هاشمی اصل شروع شد . جالب است بدانید که من در گروهی که بیش از 30 نفر عوامل پشت صحنه آن مرد بودند ، کار می کردم و با جسارت تمام روزی صد مرتبه تکرار می کردم ورود
آقایان ممنوع! بعد از آن چه شد ؟
دوست داشتم کمی استراحت کنم . نمی خواستم خیلی سریع بالا بیایم . در واقع دنبال این بودم که کمی خسته بشوم ! لازم بود آهسته و پیوسته حرکت کنم . بعد از آن به «خانه مهر » دعوت شدم .
شنیده می شد که احسان علیخانی ، خانم دکتر غلامی و محمد رضا حسینیان هم قرار بوده در کنارت اجرا داشته باشند.
بله ، متاسفانه احسان علیخانی به دلیل آنکه نمی خواست وارد حیطه خانوادگی بشود نپذیرفت . خانم دکتر غلامی هم که من واقعا متانتش را در اجرا دوست دارم ، به خاطر پزشک بودنش نمی خواست پای کانتر بایستد و البته دلایل منطقی خودش را داشت . محمد رضا حسینیان هم یکی ، دو روز کنار من ماند و بعد رفت .
و همین باعث شد تا به تنهایی یک سال و نه ماه هر روز روی آنتن باشی!
دقیقا ! یکی از چیزهای خوبی که من در این برنامه یاد گرفتم نظم بود که مسعود یمینی ، تهیه کننده برنامه آن را به من یاد داد . در واقع خدا با من بود چرا که در این مسیر افرادی را بر سر راهم گذاشت که همه جوره به من کمک می کردند . مهرداد غفار زاده در برآورده شدن آرزوهایم و بروز خلاقیتی که آن زمان در ذهنم خام بود ،محمد هاشمی اصل در جسارت کلام و مسعود یمینی هم نظم و تخصص در کار را به من یاد داد . بعد از آن مدتی خارج از کشور بودم . یک شوک عصبی باعث شد تا کمی به خودم فرصت بدهم . بعد از آن محمد هاشمی اصل از من خواست تا « خانه من خانه تو » که همان سبک و سیاق « خانه مهر » را داشت ، در لوکیشنی مجلل در لواسانات اجرا کنم .
خودت به اجرای تک نفری اعتقاد داری یا دوست داری این کار را در کنار کسی انجام دهی ؟
من به اجرای تک نفری اعتقاد دارم . دوست ندارم کسی در کنارم بایستد . نه اینکه بگویم کسی در حد من نیست ، بر عکس من در حد کسی نیستم .
چرا ؟!
برای اینکه اجرای من ساده و ابتدایی است .
اما یکی از اجرا های بسیار موفقت مربوط به ویژه برنامه تحویل سال می شود که آن را در کنار فرزاد حسنی اجرا کردی !
قبل از آن اجرا در ایران نبودم و به دستور آقای پور محمدی ، مدیریت محترم شبکه 3 به ایران آمدم و این برنامه را در کنار فرزاد حسنی اجرا کردم .
و البته به نظر می رسد از کار در کنار جواد مولانیا هم راضی هستی .
در« خانه فیروزه ای » یک اتفاق خوب افتاد که من را امیدوار کرد و آن هم اجرا در کنار پسر جوانی است که می توانی کار حرفه ای را در رفتارش معنی کنی . او با سواد است و به خوبی به موضوع اشراف دارد . صداقت کلام و قلب صاف جواد مولانیا باعث شد تا این جایگاه را به دست بیاورد . اینها را صادقانه گفتم . جواد مولانیا و سید کاظم احمد زاده با رفتارشان ثابت کرده اند که می شود با آرامش در کنارشان کار کرد .
ژیلا صادقی یک ویژگی مثبت دیگر هم دارد و آن صدای شاخصش است . چرا در رادیو کار نکردی ؟
اتفاقا مخاطبین خارج از کشورم از طریق ایمیل مدام این پیشتهاد را می دهند اما من دلایل خاص خودم را دارم . کار رادیو سخت است . نمی خواهم پایم را در کفش کسی بکنم . البته طبق قوانین کسی که در رادیو است نمی تواند در تلویزیون باشد . هر چند که قرار بود از طریق نامه نگاری با مدیران ، همزمان کار رادیو و تلویزیون را انجام بدهم اما خودم قبول نکردم.
دلیلت چه بود ؟
وقتی مقابل دوربین هستم همه احساسم را به مخاطب نشان می دهم . در واقع برای نشان دادن غم و شادی ، دوربین به دادم می رسد اما در رادیو باید از احساس درونی ات کمک بگیری چون تصویر نداری که بتوانی به وسیله آن حس ات را به مخاطب منتقل کنی .
گفتی نمی خواستی پایت را در کفش کسی کنی . بالاخره دلیلت به خاطر انتقال حس بود یا …
یک چیز برایم خیلی مهم بود و آن اینکه وقتی قرار است صادقی در این جایگاه باشد قرار نیست جا را برای بقیه تنگ کند ، هر چند معتقدم جای کسی با حضور کس دیگری تنگ نمی شود و به قول چارلی چاپلین در این دنیا برای همه به اندازه کافی جا است . من این را احترام به همکار می دانم ، همکارانی که در رادیو کار می کنند . برای همین کار رادیو را نپذیرفتم و بعید می دانم که به این سمت بروم .
تا به حال در چه کارهایی بازی کرده ای ؟
سریال های «روزهای زندگی» ،« هزاران چشم» ،« دردسر طلایی ،« آینه عشق» ،« بادهای موسمی» ،« یررسی یک پرونده» ،« جوان ایرانی» ، و فیلم های سینمایی «خیلی دور خیلی نزدیک» و« بن بست» ضمن اینکه تله فیلم های« به خاطر سوگند» و «آتش بس در بیمارستان» را هم بازی کرده ام .
بهتر است کمی از فضای کار و اجرا و بازی خارج شویم ! در خانه هم همین قدر سخنور و شوخ طبعی ؟
نه ، اتفاقا خیلی کم حرفم ولی سر حال و شاداب ! اعضای خانواده ام همیشه از کم حرفی ام گله مندند . نه اینکه نخواهم حرف بزنم ، احساس می کنم هر کسی به اندازه خودش حرف دارد و دلیلی ندارد من همه چیز را بگویم . اقوام و فامیل همه می دانند که آدم شوخ طبع و سر زبان داری هستم که در واقع این را از پدرم که آدم شوخ طبع و بداهه گویی است به ارث برده ام . می گویند پدرمادرم هم بسیار سخنور بوده . بین 54 نوه او ، تنها من هستم که خطاطی می کنم و بعد از 14 سال کار تذهیب ، هم اکنون دوره فوق ممتاز را می گذرانم .
به نظرت هنر جنبه ارثی دارد؟
بخشی از آن بله . در واقع قسمتی از آن از طریق ژن قابل انتقال است و بخشی دیگر آن هم که البته خیلی مهم است آگاهی از این توانایی است .
خودت چطور آگاه شدی ؟
من را آگاه کردند . از بچگی دوست داشتم برای بقیه حرف بزنم . خواهر و برادرم را عاصی می کردم . امیدوارم من را حلال کنند ! یادش به خیر یک ضبط صوت دو کاسته داشتیم . خواهر و برادرم را می نشاندم و با آنها مصاحبه می کردم . می گفتم مهمان عزیزی داریم ، خواهر ناهید صادقی و یا برادر محسن صادقی . آرام آرام که مشغله های زندگی ام بیشتر شد دغدغه اصلی ام شد تحصیل ،خطاطی و بازیگری . در آن زمان مجید مظفری من را راهنمایی کرد و خطم را به من نشان داد.
از این 36 سال عمری که از خدا گرفتی راضی هستی ؟
بله ، کاملا.هر سال که سنم بیشتر می شود خوشحال تر می شوم چون برای آن زحمت می کشم .
گویا ورزش هم می کنی .
من هشت سال سوار کاری می کردم . منتها تصادف خیلی سختی داشتم و مهره های کمرم آسیب دید . پزشکم تاکید کرد که برای همیشه این ورزش را کنار بگذارم. البته هنوز هم به باشگاه سر می زنم و اسب را دوست دارم . دوره تیر و کمان را هم گذرانده ام .
بخشی از برنامه « با تو » را در توچال ضبط کردیم که من با لباس ورزشی مسابقات تیر و کمان اجرا داشتم و بعد از آن بود که به این رشته علاقمند شدم . به نظرم تیر و کمان حس آرامش و تمرکز را به آدم می دهد . چرا که ذهنت را از همه چیز دور می کنی و به آن فرصت می دهی تا به یک چیز فکر کنی و این تمرکز را بالا می برد . من علاقه خاصی هم به غواصی دارم برای همین یک دوره غواصی در مالزی گذراندم . البته هنوز آن را کامل نکرده ام . یکی از آرزوهایم این است که خیلی حرفه ای و شاید بالای 1000 غوص بروم . در حال حاضر می توانم صد غوص بروم . یک کاری در ذهنم است که بی ربط با غواصی نیست و دوست دارم آن را انجام بدهم . کار بزرگی که نه تنها در ایران بلکه در هیچ جای دنیا هم تا به حال اتفاق نیفتاده و می خواهم متولی آن باشم .
گفتی به باشگاه سوار کاری سر می زنی . یعنی هنوز هم سوار کاری می کنی ؟
شاید پزشکم این مصاحبه را بخواند ! سوار کاری نمی کنم . راستش را بخواهید یکی دو بار سعی کردم آرام اسب سواری کنم اما چون پاهای اسب بسیار قوی است هر گامی را که بر می دارد به آدم تکان اساسی می دهد و تکانش هم صد برابر تکانی است که انسان در حالت عادی با پاهای خودش راه می رود ، بعد از آن به مدت یک ماه از ناحیه کمر احساس درد می کردم و تصمیم گرفتم توصیه پزشکم را رعایت کنم .
اتفاقا خودت در اجرا مدام تاکید می کنی که خانم ها به سلامتی و زیبایی خودشان اهمیت بدهند !
بله ، به نظرم خانم های ما نسبت به خودشان بی توجه هستند . شاید دلیل این باشد که مثل آقایان جان عزیز نیستند . مادر من خیلی برای وقت و زندگی خودش ارزش قائل است و این را به ما هم منتقل کرده ، من خیلی برای خود وقت می گذارم چون خود را مهم می دانم . در برنامه هم اعلام می کنم که خانم ها چند دقیقه ای را به خودشان اختصاص بدهند تا شخصیت شان را پیدا کنند . خانم خانه یک خدمتگذار نیست . او جایگاه ویژه ای در دنیا دارد . من من همیشه به خانم ها می گویم که قبل از خرید یک لباس خیلی فاخر و گران ، یک کرم خوب برای پوستشان بخرند و یا به جای خریدن جواهرات گران به یک داندانپزشک خوب مراجعه کنند . ورزش کنند و با وجود داشتن جسمی سالم و اندامی متناسب اعتماد به نفس خودشان را بالا ببرند تا فکرشان هم سالم باشد .
راه زندگی برای ژیلا صادقی و خانواده محترمش آرزوی سلامتی و روزهایی خوش دارد .
راه زندگی – 15 مهر 1388
نظر خود را بنویسید