ژیلا صادقی کجاست؟ این سؤالی است که احتمالاً بسیاری از مخاطبان تلویزیونی طی سالهای اخیر مطرح کردند، اما پاسخی در اینباره نشنیدند. برای بسیاری جای سؤال دارد که چه اتفاقی افتاده که این مجری تلویزیون که مخاطبان زیادی هم داشته ناگهان بدون هیچ توضیحی از تلویزیون کنار گذاشته شده و دیگر خبری از او نیست. هر چند که مخاطبان حرفهای و پیگیرش رد و پای او را در برنامههای استیجی یا همان ارگانی میدیدند، اما طی سالهای اخیر دیگر خبری از او با آن انرژی مختص به خودش در برنامههای صبحگاهی شبکه سه نبود. ظاهراً صادقی هم به رسم سالهای اخیر تلویزیون که مجریان محبوب را به بهانههای مختلف کنار میگذاشت، چوب محبوبیتش را خورد و سه و سال نیم از این رسانه دور شد. خودش میگوید طی این سالها تلاش کردم به کیان خانوادهام که همان رسانه ملی است احترام بگذارم و این موضوع را بازگو نکنم. گفتگوی «صبا» با این مجری را در ادامه میخوانید.
ژیلا صادقی کجاست؟ فکر میکنم این سؤالی است که این روزها بسیاری از مخاطبان برنامههای تلویزیونی در مورد شما دارند؟
ژیلا صادقی همینجاست (میخندد) اما به دور از شوخی، این سؤالی است که طی سه سال و پنج ماهی که ممنوعالکار بودم بسیاری از من پرسیدند، اما خودم جوابی برای آن نداشتم، چرا که تا امروز کسی علت این موضوع را به من نگفت و طی این سالها نامهای را هم مبنی بر آن دریافت نکردم. اما اینطور که برداشت کردم این موضوع به دستور مدیران ارشد وقت صدا و سیما بود و آنها ترجیح دادند که من از اجرا در تلویزیون دور شوم.
نکته جالب اینجاست که طی مدت دوریتان از تلویزیون همچنان پر کار در زمینه اجراهای استیجی بودید؟
بله، با وجود اینکه من مدتی را برای گذراندن دورههای تخصصی مارکتینگ خارج از ایران بودم و یک ماه است که از سفر بازگشتم، اما بیشترین اجرای استیجی را در طول دورانی که ممنوعالکار بودم برعهده داشتم. این نشان میدهد که مردم با وجود اینکه سالها از رسانه ملی دور بودم اما همچنان من را از یاد نبردند.
طی سالهای اخیر یکی از بزرگترین مشکلاتی که دامن تلویزیون را گرفته بود، حذف مجریهای مطرح و جایگزینی آنها با مجریان جوان و کمنام و نشان بود. اتفاقی که به مذاق مخاطبان هم خوش نیامد؟
همانطور که خودتان اشاره کردید طی این مدت اخیر بسیاری از مجریان مطرح از تلویزیون دور افتادند و خب البته برخی از آنها توانستند به شکل کمرنگتری در این رسانه حضور داشته باشند، اما این موضوع با تمام تلخیهایی که برای من و امثال من داشت، باعث شد که فرق دوغ و دوشاب مشخص شود و مخاطبان خودشان در مورد کیفیت اجراها قضاوت کنند.
تلویزیون ایران همواره سیاست عدم ستارهپروری را دنبال کرده است و دوست ندارد مجریان و حتی برنامهسازانش به یک ستاره بدل شوند. این موضوع باعث میشود بعد از اوج گرفتن یک فرد، بنا به دلایل مختلفی بالا و پر آنها چیده شود.
به این موضوع میتوان از منظرهای مختلفی نگاه کرد، این مسئله را نمیتوان انکار کرد که تلویزیون هم از بابت میدان دادن به برخی از افراد دچار آسیب شده است و بیظرفیتی برخی باعث شده تا آبروی سازمان خدشهدار شود. اما این مورد به شکل انگشتشماری رخ داده و همین موضوع باعث شده تا تلویزیون در این مورد دست و پا بستهتر عمل کند، ولی اکثر همکاران ما خوشبختانه به جایگاهی که در آن قرار دارند واقف هستند و قدر آن را به خوبی میدانند. ضمن اینکه تک تک افرادی که در سازمان کار میکنند از طرق مختلف از حراست گرفته تا گزینش و… رصد میشوند و هر حرکت اشتباهی از جانب آنها در پرونده حرفهایشان ثبت میشود. با وجود این نظارتها فکر نمیکنم نیازی به چیدن بال و پر و ترس از ستاره شدن وجود داشته باشد.
با این اوصاف فکر میکنید هنوز مجریانی در تلویزیون هستند که نامشان تداعیکننده ماهیت یک برنامه باشد؟
بله، طی این سالها بسیاری از مجریان مطرح ما با وجود اینکه در زمینه اجرایی به یک برند تبدیل شدند، نتوانستند همچنان جایگاه خودشان را حفظ کنند. وقتی اسم برنامههای سیمای خانواده به میان میآید بیشک تنها تصویری که در ذهن مخاطب از اجرا، هک میشود هرمز شجاعیمهر است. در مورد برنامههای نجواگونه شبانگاهی هم مخاطب چنین دیدگاهی را نسبت به ژاله صادقی دارد.
با این اوصاف حذف شما در نظر بسیاری از مخاطبان مساوی با حذف برنامههای نظیر «خانه مهر» و «خانه فیروزهای» شد. چرا که مخاطبان این برنامهها را صرفاً با شما میشناختند.
به نکته بسیار خوبی اشاره کردید. من بیش از ده سال در تلویزیون برنامه زنده اجرا کرده بودم و در سالهای اخیر هم با اجراهای برنامه نظیر «خانه مهر» و «خانه فیروزهای» مخاطبان خودم را در این رسانه پیدا کرده بودم و میلیونها نفر همراه این برنامه بودند. طی این مدت انرژی زیادی بین من و مخاطبان رد و بدل میشد و به نوعی زبان صحبت کردن با یکدیگر را پیدا کرده بودیم. هر چند که موفقیت آن برنامهها صرفاً به من باز نمیگشت و مدیون لطف تمام عواملی بودم که در آن برنامه همکاری میکردند، اما حذف من و به دنبالش آن برنامهها، باعث شد منبع آن انرژی هم قطع شود. طی مدتی که اجراهای این برنامه را برعهده داشتم صد و پنجاه و هفت نفر از زوجهایی که پرونده طلاقشان به جریان افتاده بود طی گفتگوهایی که با هم داشتیم به سر زندگیشان بازگشتند. همه این پروندهها با مستنداتشان موجود است. این اتفاق در مورد افرادی که اعتیاد داشتند هم وجود داشت. ما سعی کردیم در تمامی موارد چراغ خاموش عمل کنیم و موضوع را رسانهای نکنیم. حال سؤال بسیاری از آنها از من این است که ما به خانه و زندگیمان برگشتیم، اعتیاد را کنار گذاشتیم، شما کجایید؟ و من واقعاً پاسخ شفافی ندارم که به آنها بدهم.
بیشک هنوز بسیاری متوجه نشدند که علت قطع این انرژی به شکل ناگهانی و بدون هیچ توضیحی چیست؟
قبل از پرداختن به این سؤالتان باید بگویم اگر ژیلا صادقی به این جایگاه در اجرا رسیده بیشک بعد از لطف خدا به خاطر سرمایهگذاری بوده که رسانه ملی از طریق بیتالمال روی من داشته است و حذف ناگهانی یک مجری نظیر من مساوی است با از دست رفتن بخشی از سرمایه بیتالمال. ضمن اینکه در این میان مجری که ناگهان حذف میشود، رزق و روزی مادی معنوی آن هم به دنبالش حذف میشود و آسیبهای زیادی را به لحاظ روحی و احساسی میبیند که این موضوع در جرگه حقالناس قرار میگیرد. اینکه ما بخواهیم به صرف اینکه فلان مجری را ادب کنیم او را از رسانه دور کنیم، بیشک این حقوق را نادیده گرفتیم. با وجود اینکه من بدون هیچ توضیحی ممنوعالکار شدم، اما باز هم سعی کردم برای خانه و خانوادهام که همان تلویزیون و مدیرانم و کارکنان این رسانه هستند آبروداری کنم و حرفی نزنم که باعث تنش در بستر خانواده شود. طی این مدت این اولین گفتگوی من پیرامون موضوع ممنوعالکاریم است و سعی کردم همواره در این مورد سکوت کنم.
چرا این کار را نکردید؟ بیشک اگر از طریق رسانهها اقدام میکردید مدیران مجبور به پاسخگویی میشدند؟
نگاه من به تلویزیون یک نگاه خانوادگی است به همین خاطر دوست داشتم کیان این خانواده را در حد توانم حفظ کنم ؛ اشک و بغضم را از ممنوعالکاری در دل نهان کنم و به دیگران لبخند بزنم و بگویم مشکلی در اینباره وجود ندارد. طی دورانی که مدیران ارشد تلویزیون مصاحبههایی داشتند مبنی بر اینکه ما هیچ مجری ممنوعالکاری در این رسانه نداریم از شبکههای «بیبیسی» و «من و تو» بارها با من تماس گرفتند تا در اینباره اظهارنظر کنم و پاسخ من به همه آنها این بود که حق با مدیران ماست کسی ممنوعالکار نیست. وقتی میگفتند پس چرا شما سالهاست که اجرا نمیکنید، میگفتم میخواهم استراحت کنم. هدف من همواره تأیید حرف مدیران برای حفظ آبروی سازمان بود. وقتی من چنین دیدگاهی دارم کمترین توقعم از سازمان این است که اگر قصد دارد ژیلا صادقی را به تعبیری ادب کنند، آن هم به دلیلی که خودم هم نمیدانم، این کار را در خفا و با تذکر انجام دهند نه اینکه تریبون را از او بگیرند و او و مردم را از انرژی و عشق محروم کنند.
طی این مدت هیچگاه سعی نکردید با مدیران عالیرتبه سازمان و شخص ضرغامی موضوع را در میان بگذارید و ببینید ریشه مشکل کجاست؟
آقای ضرغامی وقتی به عنوان رئیس سازمان منصوب شدند اعلام کردند که درِ اتاقشان به روی تمامی کارکنان سازمان باز است اما واقعیتش من این در را هیچگاه باز ندیدم. هرچند افرادی که میخواستند، مشکلشان را با ایشان مطرح کنند سهشنبهها در راهرو و آسانسوری که میدانستند از آن تردد میکنند، میایستادند و با ایشان حرف میزدند، اما من این کار را انجام نمیدادم چون فکر میکردم درست نیست که با رئیس صدا و سیما در راهرو یا آسانسور حرف زد. ترجیح این بود که آقای ضرغامی را پشت همان میز مدیریتشان و با همان تشریفات مرسوم ببینم و در مورد مشکلم با ایشان صحبت کنم و او با همان لحن پدرانه علت وقوع این مسئله را برایم شرح دهد. موضوعی که البته هیچوقت اتفاق نیفتاد.
فکر میکنید با تغییراتی که در سازمان رخ داده بستر برای بازگشت افرادی نظیر شما فراهم شود؟
امیدوارم تغییرات مثبتی رخ دهد و بستر به سمتی برود که همه در کانون بزرگ خانواده، که همان رسانه ملی است در کمال آرامش و با انرژی کار کنند. خوشبختانه رایزنیهایی انجام شده و قرار است به زودی اجرای یک برنامه را برعهده بگیرم. جناب سرافراز فرد رسانهای و لایقی است و امیدوارم که در کارشان موفق باشند.
نظر خود را بنویسید